فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت ۲۶
ویو لیونسو
تو حال و هوای خودمون بودیم که یدفعه یه صدایی گف: به به...شنیدم خانم مین عاشق شده
با فکر اینکه یا حضرت عباس این کدوم خریه سرمو اوردم بالا و برگشتم سمت صدا که دیدم....
بعله همون نمکدون همیشگیه الکی ترسیدم
با صدای پوکر گفتم:اول اینکه عاشق نشدم اقای لی بکیون (همون دست راست و دوست لیونسو تو پارت یکه) دوما اینکه کرم داریییی ترسیدم کدوم خری اومده به این خراب شدههه
بکیون: ممنون ماموریتم خوب بود ...منم سالمم اصلا هم قرار نبود منو گروگان بگیرن با خودشون ببرن که با بدبختی از دستشون در رفتممم...مرسی که حالمو پرسیدیییی ...عشق جونت میزاره اصااااا...تا دیروز که جئون عوضی بود
یدونه محکم زدم توکلم و گفتم: منه بدبخت چرا باید با تو دوست باشمم
صب کن....داشتن گروگانت میگرفتنننن؟
دوییدم سمتش و از شونه هاش گرفتم و دست و پاشو نگاه کردم
لیونسو:تیر که نخوریی؟ سالمییی؟چیشدددد...چند تا کشته دادییم؟ باهات چیکار کردنننننن؟
دستاشو گذاشت رو دستام که گذاشته بودم روی شونش و گفت:اروم باش یکی یکی
اول اینکه ۳۶ نفر کشته داریم و ۱۲ نفر هم زخمین و....اها ماموریتم خوب بود...پیروز شدیممم تونستیم عمارتشونو غارت کنییم
یدفعه از خوشحالی پریدم بقلش که اخ ریزی گف
سریع از بقلش اومدم پایین: چیشددد تیر خوردیی؟ خوبییی؟
گف: بابا خوبم بخدا....فقط یکم کتک کاری کردیم همین
لیونسو:ازت ممنونم بکیون...اگه تو نبودی عمرا نمیتونستم موفق شمم
و دوباره بقلش کردم جوری که بهش فشار نیاد
خندید و گف: خواهش میکنم...فقط خفم کردییی
از بقلش در اومدم :اوکی اوکی ببخشید...حالا بریم به دکتر بگم بیاد
و کمکش کردم بره
.....................................
جونگ کوک ویو
......
الهی بگردم واسه کوک🥺
شرط پارت بعد ۲۰ لایک ۲۰ کامنت
#فیک #کوک #رمان #fake #bts #army #kook #فیک_کوک
تو حال و هوای خودمون بودیم که یدفعه یه صدایی گف: به به...شنیدم خانم مین عاشق شده
با فکر اینکه یا حضرت عباس این کدوم خریه سرمو اوردم بالا و برگشتم سمت صدا که دیدم....
بعله همون نمکدون همیشگیه الکی ترسیدم
با صدای پوکر گفتم:اول اینکه عاشق نشدم اقای لی بکیون (همون دست راست و دوست لیونسو تو پارت یکه) دوما اینکه کرم داریییی ترسیدم کدوم خری اومده به این خراب شدههه
بکیون: ممنون ماموریتم خوب بود ...منم سالمم اصلا هم قرار نبود منو گروگان بگیرن با خودشون ببرن که با بدبختی از دستشون در رفتممم...مرسی که حالمو پرسیدیییی ...عشق جونت میزاره اصااااا...تا دیروز که جئون عوضی بود
یدونه محکم زدم توکلم و گفتم: منه بدبخت چرا باید با تو دوست باشمم
صب کن....داشتن گروگانت میگرفتنننن؟
دوییدم سمتش و از شونه هاش گرفتم و دست و پاشو نگاه کردم
لیونسو:تیر که نخوریی؟ سالمییی؟چیشدددد...چند تا کشته دادییم؟ باهات چیکار کردنننننن؟
دستاشو گذاشت رو دستام که گذاشته بودم روی شونش و گفت:اروم باش یکی یکی
اول اینکه ۳۶ نفر کشته داریم و ۱۲ نفر هم زخمین و....اها ماموریتم خوب بود...پیروز شدیممم تونستیم عمارتشونو غارت کنییم
یدفعه از خوشحالی پریدم بقلش که اخ ریزی گف
سریع از بقلش اومدم پایین: چیشددد تیر خوردیی؟ خوبییی؟
گف: بابا خوبم بخدا....فقط یکم کتک کاری کردیم همین
لیونسو:ازت ممنونم بکیون...اگه تو نبودی عمرا نمیتونستم موفق شمم
و دوباره بقلش کردم جوری که بهش فشار نیاد
خندید و گف: خواهش میکنم...فقط خفم کردییی
از بقلش در اومدم :اوکی اوکی ببخشید...حالا بریم به دکتر بگم بیاد
و کمکش کردم بره
.....................................
جونگ کوک ویو
......
الهی بگردم واسه کوک🥺
شرط پارت بعد ۲۰ لایک ۲۰ کامنت
#فیک #کوک #رمان #fake #bts #army #kook #فیک_کوک
۱۳.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.