فرشته هزار بال part ⁷
ویو ا/ت:
داشتم با جیمین حرف میزدم ک
پزشک جانگ امد سمتشون
یه چیزی بهم داد خوردم
ک یکم دردم رو پایین تر اورد
جیمین. بهتری؟
ا/ت. اره
جیمین. خوبه من کار دارم باید برم..
ا/ت. باشه برو
جیمین. خدافظ
.
.
ویو جیمین:
سوال اسب شدم حرکت کردم سمت عمارت
وقتی رسیدم رفتم اتاق سلطنتی ک همه دنبال مهر بودن
وقتی امپراطور منو دیدمگ امد سمتم و بهم گفت ک مهر نیست
سریع از اونجا خارج شدم و رفتم سمت عمارت
دایی و خالم
وقتی رسیدم دیدم ا/ت خوابیده
رفتم و پیشش نشستم
.
.
ویو ا/ت:
نمیدونم جیمین کجا رفته بود
حوصلم سر رفته بود حالمم بد بود
خاله جیمین بهم گفت یکم بخوابم
منم دراز کشیدم تا خوابم برد
.
.
ویو جیمین:
رفتم پیش خالم و حال ا/ت رو پرسیدم
جیمین. خاله ا/ت چطوره؟
خاله جیمین. خوبه فرمانده
جیمین. شکر.. حواستون بهش باشه
خاله جیمین. چشم فرمانده
.
.
ویو ا/ت:
فک کنم 2 ساعتی میشد خوابیده بودم
وقتی بیدار شدم دیدم جیمین هنوز نیومده
خیلی دلم میخواست بلند شم برم یکم بیرون
خاله جیمین نمیزاشت میگفت حالم هنوز اونقدرا خوب نشده
.
.
ویو جیمین:
رفتم سمت عمارت چیونگ
و رفتم تو از دوباره [🔪] رو گذاشتم رو گردنش و ازش پادزهر خواستم
جیمین. یا میدی بدون شرط یا به زندگیت بای میدی
چیونگ. ولم کن میدم باشه
جیمین. بدو `داد`
.
.
ویو ا/ت:
نشسته بودم ک انگاری جیمین امد
خیلی خوشحال شدم وقتی امد [🫂] کردم
احساس میکردم خیلی ازش خوشم میاد
ولی خیلی هنوز رو مخمه
.
.
ویو جیمین:
وقتی رفتم سمت خونه پزشک جانگ
دیدم ا/ت بلند شده رفتم سمتش ک [🫂] کرد
منم متقابل [🫂] کردم
داییم برای ا/ت سوپ درست کرده بود ک...
.
.
.
.
خماری:/
ببخشید کم شد
شرط : 40 لایک
خیلی کم شده حمایتا🗿💕
داشتم با جیمین حرف میزدم ک
پزشک جانگ امد سمتشون
یه چیزی بهم داد خوردم
ک یکم دردم رو پایین تر اورد
جیمین. بهتری؟
ا/ت. اره
جیمین. خوبه من کار دارم باید برم..
ا/ت. باشه برو
جیمین. خدافظ
.
.
ویو جیمین:
سوال اسب شدم حرکت کردم سمت عمارت
وقتی رسیدم رفتم اتاق سلطنتی ک همه دنبال مهر بودن
وقتی امپراطور منو دیدمگ امد سمتم و بهم گفت ک مهر نیست
سریع از اونجا خارج شدم و رفتم سمت عمارت
دایی و خالم
وقتی رسیدم دیدم ا/ت خوابیده
رفتم و پیشش نشستم
.
.
ویو ا/ت:
نمیدونم جیمین کجا رفته بود
حوصلم سر رفته بود حالمم بد بود
خاله جیمین بهم گفت یکم بخوابم
منم دراز کشیدم تا خوابم برد
.
.
ویو جیمین:
رفتم پیش خالم و حال ا/ت رو پرسیدم
جیمین. خاله ا/ت چطوره؟
خاله جیمین. خوبه فرمانده
جیمین. شکر.. حواستون بهش باشه
خاله جیمین. چشم فرمانده
.
.
ویو ا/ت:
فک کنم 2 ساعتی میشد خوابیده بودم
وقتی بیدار شدم دیدم جیمین هنوز نیومده
خیلی دلم میخواست بلند شم برم یکم بیرون
خاله جیمین نمیزاشت میگفت حالم هنوز اونقدرا خوب نشده
.
.
ویو جیمین:
رفتم سمت عمارت چیونگ
و رفتم تو از دوباره [🔪] رو گذاشتم رو گردنش و ازش پادزهر خواستم
جیمین. یا میدی بدون شرط یا به زندگیت بای میدی
چیونگ. ولم کن میدم باشه
جیمین. بدو `داد`
.
.
ویو ا/ت:
نشسته بودم ک انگاری جیمین امد
خیلی خوشحال شدم وقتی امد [🫂] کردم
احساس میکردم خیلی ازش خوشم میاد
ولی خیلی هنوز رو مخمه
.
.
ویو جیمین:
وقتی رفتم سمت خونه پزشک جانگ
دیدم ا/ت بلند شده رفتم سمتش ک [🫂] کرد
منم متقابل [🫂] کردم
داییم برای ا/ت سوپ درست کرده بود ک...
.
.
.
.
خماری:/
ببخشید کم شد
شرط : 40 لایک
خیلی کم شده حمایتا🗿💕
۷۱.۹k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.