Extraordinary 14
ویو_راوی : ۵ دقیقه خواب ریکی تبدیل شد به ۲۰ دقیقه وا/تدیگه کف کرده بود رف پتو رو از روی ریکی کشید و خودشو پرت کرد روش و شروع کرد به چرت و پرت گقتن
ا/ت : ریکی سان میدونستی خورشید زرده ؟من یه پرندمممم آرزو دارممممم تو یارم باشیییی
ریکی : چاگیا.... میزاری یکم دیگه بخوابم؟
ویو_ا/ت : اون مدلی که با صدای بمش گف چاگیا باعث شد سر جام خشک بشم وای صداش واقعا بهشتی بود میتونست به راحتی خواننده بشه وقتی که خوابه قیافش شبیه پنگوئنی میشه که بجای سلول و اینا از مارشملو درست شده باشه دلم میخاست فیشارش بدم ولی مجبور بودم خودمو کنترل کنم چون نمیخواستم بیدارش کنم و میخواستم ببینم تا کی میخوابه پس خودم بلند شدم رفتم به مدرسه زنگ زدم گفتم که من امروز نمیرم گوشی ریکی رو هم برداشتم برای مدرسه تکست زدم که مریض شده و حاظر شدم که امروز با ریکی بریم بگردیم اون بهم قول داده که منو با خودش ببره خونه دوستش سونگهون با اینکه امروز کلاس دارم ولی میخام کل روزو توی خیابون بگردم
ریکی : ا/ت .... ساعت چنده؟
ا/ت : زنگ زدم به مدرسه گفتم نه من نه تو نمیریم راحت باش ولی یکم دیگه حاظر شو بریم بیرون صبحانت توی یخ چاله من میرم تا کتاب خونه و برمیگردم
ریکی : اوکی
ا/ت رف**
ویو_ریکی : امروز تولد ا/ت عه برای همین هی خودمو زدم به خواب نه آخر زنگ بزنه به مدرسه بگه نمیریم که بتونم ببرمش بیرون و برای کادو بگیرم تا اون بره تا کتابخونه و بیاد من کادو رو میگیرم و میام خونه حاظر میشم ببرمش بیرون
۲ ساعت بعد*
ریکی برگشته**
ا/ت خونه نیست**
ریکی : ا/تاااااا
صدایی نمیاد**
خیالش راحت میشه**
تا اینکه یه صدایی از توی توالت میاد ....
پ.ن : دوستان من زندممممم فقط مدرسه داره مشکل سازی میکنه یکم حیحححححح
ا/ت : ریکی سان میدونستی خورشید زرده ؟من یه پرندمممم آرزو دارممممم تو یارم باشیییی
ریکی : چاگیا.... میزاری یکم دیگه بخوابم؟
ویو_ا/ت : اون مدلی که با صدای بمش گف چاگیا باعث شد سر جام خشک بشم وای صداش واقعا بهشتی بود میتونست به راحتی خواننده بشه وقتی که خوابه قیافش شبیه پنگوئنی میشه که بجای سلول و اینا از مارشملو درست شده باشه دلم میخاست فیشارش بدم ولی مجبور بودم خودمو کنترل کنم چون نمیخواستم بیدارش کنم و میخواستم ببینم تا کی میخوابه پس خودم بلند شدم رفتم به مدرسه زنگ زدم گفتم که من امروز نمیرم گوشی ریکی رو هم برداشتم برای مدرسه تکست زدم که مریض شده و حاظر شدم که امروز با ریکی بریم بگردیم اون بهم قول داده که منو با خودش ببره خونه دوستش سونگهون با اینکه امروز کلاس دارم ولی میخام کل روزو توی خیابون بگردم
ریکی : ا/ت .... ساعت چنده؟
ا/ت : زنگ زدم به مدرسه گفتم نه من نه تو نمیریم راحت باش ولی یکم دیگه حاظر شو بریم بیرون صبحانت توی یخ چاله من میرم تا کتاب خونه و برمیگردم
ریکی : اوکی
ا/ت رف**
ویو_ریکی : امروز تولد ا/ت عه برای همین هی خودمو زدم به خواب نه آخر زنگ بزنه به مدرسه بگه نمیریم که بتونم ببرمش بیرون و برای کادو بگیرم تا اون بره تا کتابخونه و بیاد من کادو رو میگیرم و میام خونه حاظر میشم ببرمش بیرون
۲ ساعت بعد*
ریکی برگشته**
ا/ت خونه نیست**
ریکی : ا/تاااااا
صدایی نمیاد**
خیالش راحت میشه**
تا اینکه یه صدایی از توی توالت میاد ....
پ.ن : دوستان من زندممممم فقط مدرسه داره مشکل سازی میکنه یکم حیحححححح
۶.۰k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.