پارت چهار فیک : عین یه ماه بود

ادامه فیک:

ویو ا/ت :

دیگه تاقت نداشتم تو چشای خوشگل فیلکس نگاه کنم و چیزی نگم برا همین دیدم همه باهم حرف میزنن از فرست سوئاستفاده ( میدونم اشتباه نوشتم:/) و فیلکسو صدا زدم
ا/ت : فییلکس!
فیلکس روشو طرفم کرد و با برقی ک تو چشاش دیدم دلم اکلیلی شد ک گفت:
لیکسی : بله ا/ت
ا/ت : میشه باهات حرف بزنم؟
لیکسی : چرا ک ن
رفتیم یه گوشه یی و من رفتم دقیقن جلوش واستادم و با فاصله کمی شروع ب حرف زدن کردم
ا/ت : فیلکس دلم اصلن آروم نمیگره
لیکسی : چرا مگه چی شده؟
ا/ت : نمیتونم تو چشای عشقم نگاه کنم
لیکسی : یعن...یعنی چی؟
ا/ت : فیلکس منظورم اینه ک من عاشقت شدم
ویو فیلکس :

وقتی ا/ت گفت نمتونم تو چشای عشقم نگاه کنم قلبم درد کرد ک عشقش چیه برا همبن گفتم یعنی چی بعدش با حرفی ک بهم گفت چشام از حدقه بیرون زده بود و قلبم داشت میومد تو دهنم
لیکسی : ا/...ا/ت...اگ شوخیه بگو ک دلم میشکنه هاااا
ا/ت : من شوخی نمتونم با عشق درگیر کنم و فقط ایکنع......
ویو نویسنده:

ا/ت وقتی اون حرفو گفت ک عشقو نمتونه با شوخی درگیر کنه فیلکس دیگه اجازه حرف زدن بهش نداد و دست ا/ت تو کشید ب سمتش و جسبوندش ب دیوار و لباش کبوند و لبای ا/ت
ا/ت مات مونده بود ک.......
پارت بعدو بزراممم؟؟؟
#فیک_فیلکس
#استرکیدز_فیک