سناریو طنزp2ترسیدن اعضا
ترس اعضا ....درخواستی پارت 2
---------------------------
جیمین
همه چی داشت به خوبی و خوشی میگذشت ....تو ی موش بزرگ رو از خیابون پیدا کرده بودی و تصمیم گرفتی ب عنوان حیوون خونگی نگهش داری ولی نمیدونستی ک جیمین فوبیا موش داره....و هنوز بهش نگفتی ....روی مبل نشسته بودین و داشتین تلویزین میدیدین ک جیمین رفت برای جفتتون خوردنی بیاره....(چ دوسپسری)داشت با دوتا لیوان نوشیدنی میومد پیشت ک یهو موشت از زیر پاش رد شد....چشت روز بد نبینه...چنان از جا پرید ک نوشیدنی هاش ریخت تمام روی تو و مثل گزینه ی مونث موش شدی ...ولی اب کشیده....خلاصه ک الان باید نردبون برم براشون پیدا کنم تا جیمین از روی پنکه بیاد پایین
--------------------------
ته ته
با هم رفته بودید برای پیک نیک ....توی ی جای سر سبز و قشنگ کنار نهر اب ....داشتید از سکوت و قشنگی فضا لذت میبریدن ک یهویی دیدی یونتان داره میدوئه سمت درختا ....ته وحشت کرد و دویید دنبالش ک دیدی یونتان داره خودش برمیگرده سمتتون و ی چیزی هم توی دهنشه ...ب ته نگاه کردی و ته اروم رفت و اون رو از دهنش کشید بیرون....ک دید ی موم عسله ک ازش قطره قطره عسسل میچکه....
یهویی صدایی ب گوشت خورد
+این صدای ویز ویز چیه تهیونگ؟
ته هم ب دور و بر نگاه کرد ک با دیدن فوبیاش وحشت کرد....
ی گله زنبور ک با عصبانیت از دزدیده شدن عسلی ک با زحمت جمع کرده بودن داشتن سمتشون حمله میکردن....
ته عسل رو انداخت و جفتتون فرار کردید ...حالا دوییدن از شما و پرواز کردن از زنبورا
-خدا لعنتت کنه یونتان ک هر کوفتی دم دستت پیدا میکنی میندازی توی اون شیکم بی صاحابت ....
و در حالی ک شما داشتین برای ادامه ی زندگی میجنگیدید یونتان با لبخند گوشه ای نشسته و بود و عسلشو میخورد
------------------------------
کوکی
(ترس کوک یکم عجیبه)
خب ایشون توی خونه اصلا سمت مایکرووویو نمیره ...نمد چرا و وقتایی ک باید تنبیهش کنی مجبورش میکنی ی لنگ پا کنار مایکروویوو بایسته و ه ر موقع هم تکون خورد و نزدیک بود بیوفته مایکرویوو دم گوشش روشن میشه ....#زوج#روانی
---------------------------
جیمین
همه چی داشت به خوبی و خوشی میگذشت ....تو ی موش بزرگ رو از خیابون پیدا کرده بودی و تصمیم گرفتی ب عنوان حیوون خونگی نگهش داری ولی نمیدونستی ک جیمین فوبیا موش داره....و هنوز بهش نگفتی ....روی مبل نشسته بودین و داشتین تلویزین میدیدین ک جیمین رفت برای جفتتون خوردنی بیاره....(چ دوسپسری)داشت با دوتا لیوان نوشیدنی میومد پیشت ک یهو موشت از زیر پاش رد شد....چشت روز بد نبینه...چنان از جا پرید ک نوشیدنی هاش ریخت تمام روی تو و مثل گزینه ی مونث موش شدی ...ولی اب کشیده....خلاصه ک الان باید نردبون برم براشون پیدا کنم تا جیمین از روی پنکه بیاد پایین
--------------------------
ته ته
با هم رفته بودید برای پیک نیک ....توی ی جای سر سبز و قشنگ کنار نهر اب ....داشتید از سکوت و قشنگی فضا لذت میبریدن ک یهویی دیدی یونتان داره میدوئه سمت درختا ....ته وحشت کرد و دویید دنبالش ک دیدی یونتان داره خودش برمیگرده سمتتون و ی چیزی هم توی دهنشه ...ب ته نگاه کردی و ته اروم رفت و اون رو از دهنش کشید بیرون....ک دید ی موم عسله ک ازش قطره قطره عسسل میچکه....
یهویی صدایی ب گوشت خورد
+این صدای ویز ویز چیه تهیونگ؟
ته هم ب دور و بر نگاه کرد ک با دیدن فوبیاش وحشت کرد....
ی گله زنبور ک با عصبانیت از دزدیده شدن عسلی ک با زحمت جمع کرده بودن داشتن سمتشون حمله میکردن....
ته عسل رو انداخت و جفتتون فرار کردید ...حالا دوییدن از شما و پرواز کردن از زنبورا
-خدا لعنتت کنه یونتان ک هر کوفتی دم دستت پیدا میکنی میندازی توی اون شیکم بی صاحابت ....
و در حالی ک شما داشتین برای ادامه ی زندگی میجنگیدید یونتان با لبخند گوشه ای نشسته و بود و عسلشو میخورد
------------------------------
کوکی
(ترس کوک یکم عجیبه)
خب ایشون توی خونه اصلا سمت مایکرووویو نمیره ...نمد چرا و وقتایی ک باید تنبیهش کنی مجبورش میکنی ی لنگ پا کنار مایکروویوو بایسته و ه ر موقع هم تکون خورد و نزدیک بود بیوفته مایکرویوو دم گوشش روشن میشه ....#زوج#روانی
۱۲.۷k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.