لج یا نفرت(۱۴)
که یهو اعضا اومدن و همشون عووووومی کشیدن
کوک. یاااا ساکت باشین جینا خوابیده
جیمین. یااا جونگ کوکا تو عروسمون رو انتخاب کردی و به ما نمی گی(خنده شیطانی)
ته. جیمین راست می گه جینا هم خوشگله هم دختر خوبیه هم پیش تو قد کوتاهه هر جا بخوای می گیری بغل می بریش
کوک گونه هاش کمی قرمز شد ولی سعی کرد سرش رو بندازه پایین تا معلوم نشه
کوک. م من هیچ وقت عاشق این وروجک نمی شم (جدی ولی هول شده)
شوگا. نمردیم و عاشق شدن منکنه لاین دیدیم(راوی.شوگا جان شما خیلی هم جوونی کجات مردنیه🤤)
کوک. اصلا شما به بازی ادامه بدین جینا داره از سرما می لرزه من می برمش خونه
نامی. راست می گی لباسش نازکه شما برین ما ۱ ،۲ ساعت بعد می یام
ته و جیمین و جین.خدانگهدار تازه دوماد(خنده)(کوکم بهشون چشم غره می ره)
فلش بک تو ماشین
کوک ویو . قلبم داشت تند می زد برای این که از این تپش دور باشم آروم خواستم بزارمش رو مبل ماشین ولی تو خواب چنگ دستاش رو به هودیم سفت تر کرد یه پوزخندی به کیوتیش کردم و دوباره گذاشتمش رو پام و سرش رو گذاشتم روی دستم و شروع کردم به رانندگی
فلش بک به خونه ویو کوک. بردمش کذاشتمش رو تختش و روش لحاف انداختم و بعدم رو سرش یه بوسه گذاشتم و اومدم بیرون(راوی. عوق چنگر رمانتیک )رفتم اتاقم و رو صندلی نشستم (اون صندلی روبروی میز مطالعه)و به کل این اتفاقا از وقتی که اومده فکر کردم
فلش ی ۳۰ دقیقه بعد ویو جینا. از خواب بیدار شدم ،اولش کمی تار می دیدم ولی کنی بعد که دیدم به نسبت بهتر شد متوجه شدم اتاقمم آروم پاشدم و پاورچین پاورچین رفتم به سمت آشپز خونه ،خیلی تشنم بود پس خواستم بطری آب رو بردارم که چشمم به یه بطری که موادش قرمز بود افتاد حتما شربت بود پس برداشتمش شروع کردم به خوردن زیادی شیرین بود خواستم یه لیوان دیگه هم بریزم که متوجه شدم بطری تموم شده .هوفففف چقدر گرمه سرم داره گیج می ره (عزیزان محترم اگه نفهمیدین اون ال.کل بود که مزه دارش کردن تا تلخ نباشه)تلو تلو داشتم می خوردم رفتم به سمت اتاق کوک و در و باز کردم که دیدم نشسته رو صندلی مطالعش رفتم سمتش و وایستادم جلوش
ویو کوک.جینا اومد اتاقم و لپاش قرمز بود و تلو تلو می خورد اون،اون مست بود آخه کجا ال.کل خورده.خیلی جدی اومد روبروم و گفت .جینا.تو جئون چرا ازم خوشت نمی یاد چی کارت کردم فقط دنبال آرزوم رفتم ها چرا انقدر ازم نفرت داری تو از یه هیتر برام بدتری(وقتی داشت حرف می زد به قفسه ی سینه ی کوک ضربه می زد )که یهو ......
(وقتی داشتم این پارت رو می نوشتم خودم ذوق می کردم)(شرط.۵تا لایک*_*)
کوک. یاااا ساکت باشین جینا خوابیده
جیمین. یااا جونگ کوکا تو عروسمون رو انتخاب کردی و به ما نمی گی(خنده شیطانی)
ته. جیمین راست می گه جینا هم خوشگله هم دختر خوبیه هم پیش تو قد کوتاهه هر جا بخوای می گیری بغل می بریش
کوک گونه هاش کمی قرمز شد ولی سعی کرد سرش رو بندازه پایین تا معلوم نشه
کوک. م من هیچ وقت عاشق این وروجک نمی شم (جدی ولی هول شده)
شوگا. نمردیم و عاشق شدن منکنه لاین دیدیم(راوی.شوگا جان شما خیلی هم جوونی کجات مردنیه🤤)
کوک. اصلا شما به بازی ادامه بدین جینا داره از سرما می لرزه من می برمش خونه
نامی. راست می گی لباسش نازکه شما برین ما ۱ ،۲ ساعت بعد می یام
ته و جیمین و جین.خدانگهدار تازه دوماد(خنده)(کوکم بهشون چشم غره می ره)
فلش بک تو ماشین
کوک ویو . قلبم داشت تند می زد برای این که از این تپش دور باشم آروم خواستم بزارمش رو مبل ماشین ولی تو خواب چنگ دستاش رو به هودیم سفت تر کرد یه پوزخندی به کیوتیش کردم و دوباره گذاشتمش رو پام و سرش رو گذاشتم روی دستم و شروع کردم به رانندگی
فلش بک به خونه ویو کوک. بردمش کذاشتمش رو تختش و روش لحاف انداختم و بعدم رو سرش یه بوسه گذاشتم و اومدم بیرون(راوی. عوق چنگر رمانتیک )رفتم اتاقم و رو صندلی نشستم (اون صندلی روبروی میز مطالعه)و به کل این اتفاقا از وقتی که اومده فکر کردم
فلش ی ۳۰ دقیقه بعد ویو جینا. از خواب بیدار شدم ،اولش کمی تار می دیدم ولی کنی بعد که دیدم به نسبت بهتر شد متوجه شدم اتاقمم آروم پاشدم و پاورچین پاورچین رفتم به سمت آشپز خونه ،خیلی تشنم بود پس خواستم بطری آب رو بردارم که چشمم به یه بطری که موادش قرمز بود افتاد حتما شربت بود پس برداشتمش شروع کردم به خوردن زیادی شیرین بود خواستم یه لیوان دیگه هم بریزم که متوجه شدم بطری تموم شده .هوفففف چقدر گرمه سرم داره گیج می ره (عزیزان محترم اگه نفهمیدین اون ال.کل بود که مزه دارش کردن تا تلخ نباشه)تلو تلو داشتم می خوردم رفتم به سمت اتاق کوک و در و باز کردم که دیدم نشسته رو صندلی مطالعش رفتم سمتش و وایستادم جلوش
ویو کوک.جینا اومد اتاقم و لپاش قرمز بود و تلو تلو می خورد اون،اون مست بود آخه کجا ال.کل خورده.خیلی جدی اومد روبروم و گفت .جینا.تو جئون چرا ازم خوشت نمی یاد چی کارت کردم فقط دنبال آرزوم رفتم ها چرا انقدر ازم نفرت داری تو از یه هیتر برام بدتری(وقتی داشت حرف می زد به قفسه ی سینه ی کوک ضربه می زد )که یهو ......
(وقتی داشتم این پارت رو می نوشتم خودم ذوق می کردم)(شرط.۵تا لایک*_*)
۸.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.