راز نقشه کهنه پارت ۲
راز نقشه کهنه پارت ۲
.
.
.
افسران پلیس در حال بازرسی محل جرم بودند. هوای اتاق خالی و سرد بود ، اتاقی که احتمالاً یک بار پر از حس زندگی بوده. ولی حالا تنها یه اتاق خالی با خاطرات یه زندگی از بین رفته بود. سرگرد متفکرانه به اطراف نگاه کرد. خاطرات یه زندگی رو در ذهنش تجسم میکرد. یک اتاق پر از کتاب و یک مبل کوچک در کناره قفسه ها. همه این ها نشان دهنده یک زندگی آرام بود
ولی حالا این اتاق خالی بود ، خالی مثل قلب کسانی که درش زندگی میکردند. " سرگرد ، یه چیزی پیدا کردم " صدای یکی از افسران ، سرگرد رو از فکر بیرون کشید. به سمت افسر رفت و دید که او با نفس نفس زدن ، یه کاغذ کهنه و چروک خورده رو به اون نشون میده. سرگرد پرسید:این چیه؟
افسر:نمیدونم ، ولی یه جور نقشه به نظر میرسه.
سرگرد به نقشه نگاه کرد. خطوط و نماد های نامفهوم که روی نقشه بودند ، خیلی مُشکل بودن. احتمالاً با کد نوشته شده بود. اون میدونست که این نقشه میتونه کلید حل معمای اتاق خالی باشه. سرگرد با خود گفت: (این نقشه میتونه ما رو به محلی که قا+تل هست ببره.) اون با دقت نقشه رو در جیب لباسش گذاشت. این یه سرنخ مهم بود و سرگرد میدونست که با این سرنخ ، میتونه قا+تل رو پیدا کنه. اما اون هنوز نمیدونست که این قت+ل به یه ماجرای خیلی بزرگتر از این که فکر میکرد ، متصله!.
\\ در همین حین \\
قا+طل مرموز داستان، یک قا+تل و یک دزد دریایی، یک کاپیتان به نام، کاپیتان ریچاردو بلک در کشتیای بزرگ کنار یک بشکه رفت، و نقشه رو با دقت بررسی کرد. خطوط و نمادهای نامفهوم روی آن مثل زبانی ناشناخته به نظر می رسیدن. اون با خودش فکر کرد:( این باید یه رمز باشه! اما خوشبختانه ترجمهاش رو دارم)
او آهسته سر خود را به سمت اتاقش چرخاند. اون میدونست که به زودی یه معما رو حل میکنه و به هدفش میرسه. با احتیاط از چند پله پایین رفت و به اتاقش رسید. اون با دقت به اطراف اتاق نگاه کرد و با احتیاط یه جعبه رو از داخل کشو بیرون آورد. جعبه، چوبی و قدیمی با رنگ تیره بود. اون با کلید کوچکی که به گردنش آویزون بود ، در جعبه رو باز کرد و با احتیاط یه سری کاغذ رو بیرون آورد!....
.
برای پارت بعد کلمه نماد رو کامنت کن 🗺🧭
.
.
.
افسران پلیس در حال بازرسی محل جرم بودند. هوای اتاق خالی و سرد بود ، اتاقی که احتمالاً یک بار پر از حس زندگی بوده. ولی حالا تنها یه اتاق خالی با خاطرات یه زندگی از بین رفته بود. سرگرد متفکرانه به اطراف نگاه کرد. خاطرات یه زندگی رو در ذهنش تجسم میکرد. یک اتاق پر از کتاب و یک مبل کوچک در کناره قفسه ها. همه این ها نشان دهنده یک زندگی آرام بود
ولی حالا این اتاق خالی بود ، خالی مثل قلب کسانی که درش زندگی میکردند. " سرگرد ، یه چیزی پیدا کردم " صدای یکی از افسران ، سرگرد رو از فکر بیرون کشید. به سمت افسر رفت و دید که او با نفس نفس زدن ، یه کاغذ کهنه و چروک خورده رو به اون نشون میده. سرگرد پرسید:این چیه؟
افسر:نمیدونم ، ولی یه جور نقشه به نظر میرسه.
سرگرد به نقشه نگاه کرد. خطوط و نماد های نامفهوم که روی نقشه بودند ، خیلی مُشکل بودن. احتمالاً با کد نوشته شده بود. اون میدونست که این نقشه میتونه کلید حل معمای اتاق خالی باشه. سرگرد با خود گفت: (این نقشه میتونه ما رو به محلی که قا+تل هست ببره.) اون با دقت نقشه رو در جیب لباسش گذاشت. این یه سرنخ مهم بود و سرگرد میدونست که با این سرنخ ، میتونه قا+تل رو پیدا کنه. اما اون هنوز نمیدونست که این قت+ل به یه ماجرای خیلی بزرگتر از این که فکر میکرد ، متصله!.
\\ در همین حین \\
قا+طل مرموز داستان، یک قا+تل و یک دزد دریایی، یک کاپیتان به نام، کاپیتان ریچاردو بلک در کشتیای بزرگ کنار یک بشکه رفت، و نقشه رو با دقت بررسی کرد. خطوط و نمادهای نامفهوم روی آن مثل زبانی ناشناخته به نظر می رسیدن. اون با خودش فکر کرد:( این باید یه رمز باشه! اما خوشبختانه ترجمهاش رو دارم)
او آهسته سر خود را به سمت اتاقش چرخاند. اون میدونست که به زودی یه معما رو حل میکنه و به هدفش میرسه. با احتیاط از چند پله پایین رفت و به اتاقش رسید. اون با دقت به اطراف اتاق نگاه کرد و با احتیاط یه جعبه رو از داخل کشو بیرون آورد. جعبه، چوبی و قدیمی با رنگ تیره بود. اون با کلید کوچکی که به گردنش آویزون بود ، در جعبه رو باز کرد و با احتیاط یه سری کاغذ رو بیرون آورد!....
.
برای پارت بعد کلمه نماد رو کامنت کن 🗺🧭
۱.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.