مافیای من پارت ۸
پارت ۸
توی دلش من چرا نگه عاشقش شدم ؟
رفتیم پایین
کسی نبود رفتم آشپز خونه میخواستم
چند تا تخم مرغ ورداشتم و گذاشتم توی آب جوش داشت پیاز رو نگین نگین میکردم که یکی از پشت منو بغل کرد میخواستم جیغ بکشم که جلوی دهنم رو گرفت
شوگا : هیس منم دستم رو بر میدارم جیغ زن
سرم رو تکون دادم به معنای باشه
نایون : منو ترسوندی
شوگا : ببخشید میخوای کمکت کنم
نایون : اگر بلدی بیا پیاز ها رو سرخ کن
شوگا : باشه
غذا آماده شد
میخواستم برم مامان بابا و پدر و مادر شوگا رو بیدار کنم که
شوگا : اونا رو ولشون کن بیا منو تو خودمون بخوریم
نایون : اخه ..
داشتم حرف میزدم که دستش رو گذاشت روی لبم
شوگا : ساکت
غذامون رو خوردیم و ظرف ها رو شستم
رفتم روی کاناپه نشستم
شوگا : میخوای بریم بیرون قدم بزنیم توی پارک
نایون : منی که حوصلم پوکیده بود گفتم باشه
رفتم بالا حاضر شدم
( چقدر هم لباس با خودش آورده 😂)
رفتیم سوار ماشین شدیم
رسیدیم پارک داشتم قدم میزدم که شوگا دستم رو گرفت
توی پارک لیسا رو با داداشم دیدم
نایون : چییی ؟
شوگا : چی شدهه؟
نایون : لیسا و برادرم رو دیدم
رفتم جلو
نایون : سلام
فیلکس ولیسا: سلام
لیسا : توووو باااا شوگاااا قراررر میزارییی ؟
هیچی نگفتم
شوگا : اره باهم قرار میزاریم
یدونه زدم به پاش
فیلکس : خیلی وقته ندیدمت اقای مین
نایون : شما هم رو میشناسن ؟
فیلکس : اره توی کارمون باهام مواجه شدیم مگه نه اقای مین
از زبان شوگا
وایی بدبخت شدم نمیخوام نایون بفهمه من مافیایم
نایون داشت باهم نگاه میکرد
نایون دستم رو ول کرد و رفت
از زبان نایون
باورم نمیشود که شوگا مافیاس سریع دستش رو ول کردم و رفتم
رفتم روی یه صندلی شستم فکر میکردم زندگی بدون کشتن مردم داشته باشم
باورم نمیشد من واقعا از مافیا ها متنفرم
داشتم گریه میکردم که یه نفر آمد پیشم نشست شوگا بود دستش رو گذاشت روی سرم ونوازشم میکرد
نایون : ولم کن نمیخوام ببنمت برو لطفا
توی دلش من چرا نگه عاشقش شدم ؟
رفتیم پایین
کسی نبود رفتم آشپز خونه میخواستم
چند تا تخم مرغ ورداشتم و گذاشتم توی آب جوش داشت پیاز رو نگین نگین میکردم که یکی از پشت منو بغل کرد میخواستم جیغ بکشم که جلوی دهنم رو گرفت
شوگا : هیس منم دستم رو بر میدارم جیغ زن
سرم رو تکون دادم به معنای باشه
نایون : منو ترسوندی
شوگا : ببخشید میخوای کمکت کنم
نایون : اگر بلدی بیا پیاز ها رو سرخ کن
شوگا : باشه
غذا آماده شد
میخواستم برم مامان بابا و پدر و مادر شوگا رو بیدار کنم که
شوگا : اونا رو ولشون کن بیا منو تو خودمون بخوریم
نایون : اخه ..
داشتم حرف میزدم که دستش رو گذاشت روی لبم
شوگا : ساکت
غذامون رو خوردیم و ظرف ها رو شستم
رفتم روی کاناپه نشستم
شوگا : میخوای بریم بیرون قدم بزنیم توی پارک
نایون : منی که حوصلم پوکیده بود گفتم باشه
رفتم بالا حاضر شدم
( چقدر هم لباس با خودش آورده 😂)
رفتیم سوار ماشین شدیم
رسیدیم پارک داشتم قدم میزدم که شوگا دستم رو گرفت
توی پارک لیسا رو با داداشم دیدم
نایون : چییی ؟
شوگا : چی شدهه؟
نایون : لیسا و برادرم رو دیدم
رفتم جلو
نایون : سلام
فیلکس ولیسا: سلام
لیسا : توووو باااا شوگاااا قراررر میزارییی ؟
هیچی نگفتم
شوگا : اره باهم قرار میزاریم
یدونه زدم به پاش
فیلکس : خیلی وقته ندیدمت اقای مین
نایون : شما هم رو میشناسن ؟
فیلکس : اره توی کارمون باهام مواجه شدیم مگه نه اقای مین
از زبان شوگا
وایی بدبخت شدم نمیخوام نایون بفهمه من مافیایم
نایون داشت باهم نگاه میکرد
نایون دستم رو ول کرد و رفت
از زبان نایون
باورم نمیشود که شوگا مافیاس سریع دستش رو ول کردم و رفتم
رفتم روی یه صندلی شستم فکر میکردم زندگی بدون کشتن مردم داشته باشم
باورم نمیشد من واقعا از مافیا ها متنفرم
داشتم گریه میکردم که یه نفر آمد پیشم نشست شوگا بود دستش رو گذاشت روی سرم ونوازشم میکرد
نایون : ولم کن نمیخوام ببنمت برو لطفا
۵.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.