پروانه زخمی پارت پنجم🦋✨
جنی : وارد اتاق پدرم شدم روی تخت دراز کشیده بود آروم صدا زدم
پدر پدر جون سلام عصرتون بخیر من اومدم دیدنتون حالتون خوبه؟
پدرم با اینکه خیلی خسته بود تمام انرژیشو گذاشت تا با سرحالی جوابمو بده
پادشاه : سلام قندعسلم من وقتی میبینمت خوبم تو چطوری الکسا مراقبت هست؟؟
جنی : میخواستم جواب بدم اما وقتی حال پدرمو دیدم گفتم که اگر بهش بگم اون عجوزه چکارها که نمیکنه حتما عصبی میشه پس گفتم
بله پدر اون و خواهرم رزی خیلی صمیمانه با من برخورد میکنن
پادشاه : خوبه عزیز دلم چقدر بزرگ شدی بگو ببینم تو قصر چه خبر بود؟
جنی : راستش پدر امروز مهمون داریم پادشاه کشور همسایه و پسراش میخوان بیا برای شام ....
یهو در با صدای بلندی باز میشه
ملکه : سلام سرورم حالتون چطوره؟
جنی عزیزم بهتره دیگه بری بیرون تا پدرت داروهاشو بخوره و استراحت کنه
جنی : بله چشم سرورم پدر من دیگه بیشتر از این مزاحمتون نمیشم
پادشاه : اما....
ملکه : اما نداره سرورم شما باید استراحت کنید
جنی : درسته بزودی میبینمتون
و درو میبنده و میره
ملکه : سرورم شما پیر شدین و قدرت اداره کشور رو مثل سابق ندارین بنظرم بهتره برای خودتون جانشینی انتخاب کنید
پادشاه : د درسته کم کم دارم از دنیا میرم
الکسا مراقب شکوفه من باش
ملکه : دور از جونتون من درمورد چیز دیگه ای صحبت کردم *جانشین*
پادشاه : ببینم تو کسی رو درنظر داری؟
ملکه راستش سرورم پسر ولیعهد کشو همسایه پارک جیمین ایشون پسر بزرگتر هستن و از پس امور حکومتی به خوبی برمیان راستش من ایشون رو به قصر دعوت کردم تا اگر امکانش باشه با رزی صحبت کنن و به فکر آینده و تشکیل خانواده باشن
پادشاه : اما از نظر من دخترم باید ملکه اینده باشع درست مثل مادرش
ملکه : این حرفو که زد رنگم پرید و عصبی شدن با لحن محکم و جدی گفتم
اما سرورم جنی خیلی کوچکه
پادشاه : اون دختر جوان و مستقلی هست و از پس این کار برمیاد
ملکه : و ولی سرورم
پادشاه : با داد گفتم همین که گفتم بیشتر از این منو عصبی نکن
ملکه : بله چشم
جیسو دارو هاشون رو بده
جیسو : بله سرورم
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
اینم پارت پنجم
ببخشید دیر شد
پارت بذارید تا منم بعدیو بذارم
کامنت یادتون نره بگین تا اینجاش چطور بود
دوستون دارم کیوتاممممم🥺❤️
پدر پدر جون سلام عصرتون بخیر من اومدم دیدنتون حالتون خوبه؟
پدرم با اینکه خیلی خسته بود تمام انرژیشو گذاشت تا با سرحالی جوابمو بده
پادشاه : سلام قندعسلم من وقتی میبینمت خوبم تو چطوری الکسا مراقبت هست؟؟
جنی : میخواستم جواب بدم اما وقتی حال پدرمو دیدم گفتم که اگر بهش بگم اون عجوزه چکارها که نمیکنه حتما عصبی میشه پس گفتم
بله پدر اون و خواهرم رزی خیلی صمیمانه با من برخورد میکنن
پادشاه : خوبه عزیز دلم چقدر بزرگ شدی بگو ببینم تو قصر چه خبر بود؟
جنی : راستش پدر امروز مهمون داریم پادشاه کشور همسایه و پسراش میخوان بیا برای شام ....
یهو در با صدای بلندی باز میشه
ملکه : سلام سرورم حالتون چطوره؟
جنی عزیزم بهتره دیگه بری بیرون تا پدرت داروهاشو بخوره و استراحت کنه
جنی : بله چشم سرورم پدر من دیگه بیشتر از این مزاحمتون نمیشم
پادشاه : اما....
ملکه : اما نداره سرورم شما باید استراحت کنید
جنی : درسته بزودی میبینمتون
و درو میبنده و میره
ملکه : سرورم شما پیر شدین و قدرت اداره کشور رو مثل سابق ندارین بنظرم بهتره برای خودتون جانشینی انتخاب کنید
پادشاه : د درسته کم کم دارم از دنیا میرم
الکسا مراقب شکوفه من باش
ملکه : دور از جونتون من درمورد چیز دیگه ای صحبت کردم *جانشین*
پادشاه : ببینم تو کسی رو درنظر داری؟
ملکه راستش سرورم پسر ولیعهد کشو همسایه پارک جیمین ایشون پسر بزرگتر هستن و از پس امور حکومتی به خوبی برمیان راستش من ایشون رو به قصر دعوت کردم تا اگر امکانش باشه با رزی صحبت کنن و به فکر آینده و تشکیل خانواده باشن
پادشاه : اما از نظر من دخترم باید ملکه اینده باشع درست مثل مادرش
ملکه : این حرفو که زد رنگم پرید و عصبی شدن با لحن محکم و جدی گفتم
اما سرورم جنی خیلی کوچکه
پادشاه : اون دختر جوان و مستقلی هست و از پس این کار برمیاد
ملکه : و ولی سرورم
پادشاه : با داد گفتم همین که گفتم بیشتر از این منو عصبی نکن
ملکه : بله چشم
جیسو دارو هاشون رو بده
جیسو : بله سرورم
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
اینم پارت پنجم
ببخشید دیر شد
پارت بذارید تا منم بعدیو بذارم
کامنت یادتون نره بگین تا اینجاش چطور بود
دوستون دارم کیوتاممممم🥺❤️
۱۵.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.