➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑⁷⁰
سرمو برگردوندم و سویونو از بغلم در اووردم اون جونگ کوک بود که دستاش تو جیبش بودن اومد سمت سویون و تو بغلش گرفتش منم از کنارشون یکم رفتم اونور تر که از پشت به یانگ خوردم دستشو تو بغلم گرفتم
_نگاشون کنننن دوتا مرغ عاشققق منم بغل میخوامممم
به خودم اومدم من کیو بغل کرده بودم؟ ازش فاصله گرفتم
اومد سمتم و بغلم کرد
_گفتی توام بغل میخوای
_یا امام
دستمو گرفت بهش خیره بودم کم کم قلبم داشت تند تند میزد یه لبخند زد قلبم منفجر شد سرمو اووردم پایین
کوک داشت با سویون حرف میزد و سویون بهش جواب نمیداد
(پرش زمانی از زبان سویون)
چایونگ و یانگ برای خرید رفته بودن بیرون منم رو مبل جمع و جور نشسته بودم و دستامو گذاشته بودم رو پام و سرمو اوورده بودم پایین کوک اومد کنارم با یه لیوان آب و قرص نشست
_قربونت برم
چشام گردو شد چی گفت؟ها؟ سرمو برگردوندم و بهش نگا کردم
_چیشده؟چیزی میخوای
تو چشمام پر از اشک بود یه دستمال برداشت و دماغمو گرف و انگشتای شستشو رو گونه ام کشید
_میدونم...با یه ببخشید نمیشه درستش کرد ...اما تا الان آدمایی که پیدا کردم که تو قتل ایسول دست داشتن کشتم ولی این یکی چی؟...باید...خودمو بکشم؟...باید چیکار کنم؟
_هی کوک ...دیگه هیچی چیزی نگو
و بغلش کردم متوجه خیس شدن شونه ام شدم سرشو بلند کردم
_کوک ...داری گریه میکنی؟...بخدا اگه ادامه بدی منم گریه میکنم
_نگاشون کنننن دوتا مرغ عاشققق منم بغل میخوامممم
به خودم اومدم من کیو بغل کرده بودم؟ ازش فاصله گرفتم
اومد سمتم و بغلم کرد
_گفتی توام بغل میخوای
_یا امام
دستمو گرفت بهش خیره بودم کم کم قلبم داشت تند تند میزد یه لبخند زد قلبم منفجر شد سرمو اووردم پایین
کوک داشت با سویون حرف میزد و سویون بهش جواب نمیداد
(پرش زمانی از زبان سویون)
چایونگ و یانگ برای خرید رفته بودن بیرون منم رو مبل جمع و جور نشسته بودم و دستامو گذاشته بودم رو پام و سرمو اوورده بودم پایین کوک اومد کنارم با یه لیوان آب و قرص نشست
_قربونت برم
چشام گردو شد چی گفت؟ها؟ سرمو برگردوندم و بهش نگا کردم
_چیشده؟چیزی میخوای
تو چشمام پر از اشک بود یه دستمال برداشت و دماغمو گرف و انگشتای شستشو رو گونه ام کشید
_میدونم...با یه ببخشید نمیشه درستش کرد ...اما تا الان آدمایی که پیدا کردم که تو قتل ایسول دست داشتن کشتم ولی این یکی چی؟...باید...خودمو بکشم؟...باید چیکار کنم؟
_هی کوک ...دیگه هیچی چیزی نگو
و بغلش کردم متوجه خیس شدن شونه ام شدم سرشو بلند کردم
_کوک ...داری گریه میکنی؟...بخدا اگه ادامه بدی منم گریه میکنم
۱۱.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.