سناریو(درخواستی)
وقتیدرحالاهماهمهمتقلامیکنیمهمناله
متیو/تئودور:دستات و بالای سرت قفل میکنه و به کارش ادامه میده،آخر بار درحالی که برای بار صدم روی گردنت کیس مارک میزاره میگه:جرعت داری یه بار دیگه با اون لباس باز پاتو بزار بیرون!
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:اصولا با اینا خیلی دردی احساس نمیکنی،ولی خوب کارشون و انجام میدن!
.
.
.
.
دراکو/تام:وقتیدیدنالهمیکنیسرشوکنارگوشتآوردوگفت(چیشد؟یکی لجبازی نمیکرد؟) گفتی(ب..س..ه)اما اون کارش و کرد و بعدش هم شما صاحب یه نینی کوشولو شدین
متیو/تئودور:دستات و بالای سرت قفل میکنه و به کارش ادامه میده،آخر بار درحالی که برای بار صدم روی گردنت کیس مارک میزاره میگه:جرعت داری یه بار دیگه با اون لباس باز پاتو بزار بیرون!
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:اصولا با اینا خیلی دردی احساس نمیکنی،ولی خوب کارشون و انجام میدن!
.
.
.
.
دراکو/تام:وقتیدیدنالهمیکنیسرشوکنارگوشتآوردوگفت(چیشد؟یکی لجبازی نمیکرد؟) گفتی(ب..س..ه)اما اون کارش و کرد و بعدش هم شما صاحب یه نینی کوشولو شدین
۴۷۷
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.