فیک کوک ( جدایی ناپذیر) پارت ۲۲
از زبان ا/ت
دفترم رو که پروژم رو داخلش نوشته بودم رو نشون دادم به همه گفتم : این پروژه دقیقاً همینه
جیهو با کمال پر رویی و با صدای بلند گفت : یعنی میگی من ازت تقلب کردم و پروژه تو رو دزدیدم گفتم : نه من نمیگم دزدیدین
جونگ کوک گفت : جیهو آروم باش همچین چیزی ممکنه پیش بیاد
جیهو گفت : این امکان نداره اگر هم اینطوره...نکنه خودت پروژه منو دزدیدی ا/ت
گفتم : من اونقدر مغزه خوبی دارم که به ایده های شما احتیاجی نداشته باشم جیهو خانم 😒
جونگ کوک گفت : اگر حرف هاتون تموم شد منم صحبت کنم جیهو گفت : البته
جونگ کوک گفت : جیهو پروژت عالی بود حالا که یه همچین پروژهای داری خودت مدیریت این کار رو به عهده بگیر
اصلا در عجب بودم با این کارش منو تحقیر کرد یعنی مثل این بود که من پروژه جیهو رو دزدیدم
جلسه تموم شد و همه بلند شدن منم باهاشون بلند شدم اما نرفتم بیرون بعد از اینکه همه رفتن بیرون روبه جونگ کوک کردم و گفتم : نکنه تو فکر میکنی من دزدیدمش گفت : ا/ت این مسئلهای نیست که بخوایم وقتمون براش هدر بدیم الان کارای مهم تری داریم گفتم : بله درسته شما راست میگین برای همینه دو هفتس غیر از شرکت حتی به هم زنگ نمیزنیم کارامون در این حد مهمه که همو فراموش کنیم رفتم بیرون همه پشته در جمع شده بودن به حرفای منو جونگ کوک گوش میکردن نیسو اومد کنارم و گفت : ا/ت جون انگار رییس کار و عشق رو از هم جدا کرده اینطور نیست ؟
گفتم : هوم دقیقاً
رفتم به اتاقه پرونده ها هر موقع ناراحت میشم میام اینجا یکمی نشستم توی همین بازه زمانی رییس تهیونگ رو دیدم اومد کنارم و نشست گفت : حدس میزدم اینجا باشی
گفتم : شما چرا اینجایین گفت : منم موقعی که دلم میگیره میام اینجا
گفتم : جیهو چیزی که من براش زحمت کشیدم رو دزدیده اون موقع جونگ کوک حرف اون باور میکنه
دفترم رو که پروژم رو داخلش نوشته بودم رو نشون دادم به همه گفتم : این پروژه دقیقاً همینه
جیهو با کمال پر رویی و با صدای بلند گفت : یعنی میگی من ازت تقلب کردم و پروژه تو رو دزدیدم گفتم : نه من نمیگم دزدیدین
جونگ کوک گفت : جیهو آروم باش همچین چیزی ممکنه پیش بیاد
جیهو گفت : این امکان نداره اگر هم اینطوره...نکنه خودت پروژه منو دزدیدی ا/ت
گفتم : من اونقدر مغزه خوبی دارم که به ایده های شما احتیاجی نداشته باشم جیهو خانم 😒
جونگ کوک گفت : اگر حرف هاتون تموم شد منم صحبت کنم جیهو گفت : البته
جونگ کوک گفت : جیهو پروژت عالی بود حالا که یه همچین پروژهای داری خودت مدیریت این کار رو به عهده بگیر
اصلا در عجب بودم با این کارش منو تحقیر کرد یعنی مثل این بود که من پروژه جیهو رو دزدیدم
جلسه تموم شد و همه بلند شدن منم باهاشون بلند شدم اما نرفتم بیرون بعد از اینکه همه رفتن بیرون روبه جونگ کوک کردم و گفتم : نکنه تو فکر میکنی من دزدیدمش گفت : ا/ت این مسئلهای نیست که بخوایم وقتمون براش هدر بدیم الان کارای مهم تری داریم گفتم : بله درسته شما راست میگین برای همینه دو هفتس غیر از شرکت حتی به هم زنگ نمیزنیم کارامون در این حد مهمه که همو فراموش کنیم رفتم بیرون همه پشته در جمع شده بودن به حرفای منو جونگ کوک گوش میکردن نیسو اومد کنارم و گفت : ا/ت جون انگار رییس کار و عشق رو از هم جدا کرده اینطور نیست ؟
گفتم : هوم دقیقاً
رفتم به اتاقه پرونده ها هر موقع ناراحت میشم میام اینجا یکمی نشستم توی همین بازه زمانی رییس تهیونگ رو دیدم اومد کنارم و نشست گفت : حدس میزدم اینجا باشی
گفتم : شما چرا اینجایین گفت : منم موقعی که دلم میگیره میام اینجا
گفتم : جیهو چیزی که من براش زحمت کشیدم رو دزدیده اون موقع جونگ کوک حرف اون باور میکنه
۱۱۷.۶k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.