کوک منp14
ات ویو
صبح بیدار شدم دیدم بغل کوک م سریع بلند شدمو جیغ کشیدم
ات: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
کوک: چته آروم باش چت شده
ات: دیشب دیشب تو دخترونگیمو ا...ازم گرفتی (با گریه)
کوک سریع بلند شد و لحاف رو بلند کرد دید بله رو تخت لکه های قرمز خون بود
کوک گیج شده بود چون دیشب دست خودش نبود و ات با خجالت سریع دوید و رفت تو اتاق مهمان و لباسهای خودشو پوشید و سریع خواست از خونه بره بیرون در عمارت رو باز کرد که بره دید یه دستی بازوشو گرفت و اونم با حالت گریان نگاه کرد و دید .... کوکه و گفت
کوک: ببخشید که ازت گرفتم ولی خب خب من یجورایی دوستت دارم
بیا با هم قرار بزاریم
ات: باید فکرامو بکنم بزار برم
کوک: بهم زنگ بزن
ات: باشه
کوک دست ات رو ول کرد و ات رفت ات ویو
سریع رفتم تو خیابون دیدم مردم بد نگاه میکنن دوربین گوشیمو روشن کردم دیدم گردنم سیاه و کبوده سریع رفتم یه تاکسی گرفتم و یادم اومد ماشینمو دم بیمارستان جا گذاشتم پس رفتم بیمارستان وقتی رسیدم با گوشیم کرایه رو پرداخت کردمو رفتم تو بیمارستان اول خواستم برم پیش میا رفتم تو اتاق دیدم یه مرد مریض به جای میا بود رفتم از منشی دکتر پرسیدم کسی که دیروز چاقو خورده بود به اسم میا پلیز (خدا نکنه)نیست تو اتاقش کجاست گفت
منشی: همسرشون بردنشون
ات: ولی میا که همسر ندارن وایساااا.....تهیونگ
زنگ زدم به میا بعد سه تا بوق برداشت
....
....
....
میا:الو
ات:مرگ و الو کجایی
میا:اولن سلام دومن خونه
ات:تو چاقو خوردی اومدی خونه
میا: خب بیا خونه
ات: باید یه چیزی خیلی مهم بهت بگم
میا:منم میخوام یچیزی خیلی مهم بهت بگم بدو بیا
ات: باشه خداحافظ
میا: خداحافظ
..........
رفتم سوار ماشین شدم
نکته (سوییچ ماشین تو کیف ات بوده فقط خود ماشین دم بیمارستان بوده)
و به سمت خونمون حرکت کردم ، رسیدم
در زدم و میا باز کرد.........
ادامه دارد ❤️🌈
صبح بیدار شدم دیدم بغل کوک م سریع بلند شدمو جیغ کشیدم
ات: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
کوک: چته آروم باش چت شده
ات: دیشب دیشب تو دخترونگیمو ا...ازم گرفتی (با گریه)
کوک سریع بلند شد و لحاف رو بلند کرد دید بله رو تخت لکه های قرمز خون بود
کوک گیج شده بود چون دیشب دست خودش نبود و ات با خجالت سریع دوید و رفت تو اتاق مهمان و لباسهای خودشو پوشید و سریع خواست از خونه بره بیرون در عمارت رو باز کرد که بره دید یه دستی بازوشو گرفت و اونم با حالت گریان نگاه کرد و دید .... کوکه و گفت
کوک: ببخشید که ازت گرفتم ولی خب خب من یجورایی دوستت دارم
بیا با هم قرار بزاریم
ات: باید فکرامو بکنم بزار برم
کوک: بهم زنگ بزن
ات: باشه
کوک دست ات رو ول کرد و ات رفت ات ویو
سریع رفتم تو خیابون دیدم مردم بد نگاه میکنن دوربین گوشیمو روشن کردم دیدم گردنم سیاه و کبوده سریع رفتم یه تاکسی گرفتم و یادم اومد ماشینمو دم بیمارستان جا گذاشتم پس رفتم بیمارستان وقتی رسیدم با گوشیم کرایه رو پرداخت کردمو رفتم تو بیمارستان اول خواستم برم پیش میا رفتم تو اتاق دیدم یه مرد مریض به جای میا بود رفتم از منشی دکتر پرسیدم کسی که دیروز چاقو خورده بود به اسم میا پلیز (خدا نکنه)نیست تو اتاقش کجاست گفت
منشی: همسرشون بردنشون
ات: ولی میا که همسر ندارن وایساااا.....تهیونگ
زنگ زدم به میا بعد سه تا بوق برداشت
....
....
....
میا:الو
ات:مرگ و الو کجایی
میا:اولن سلام دومن خونه
ات:تو چاقو خوردی اومدی خونه
میا: خب بیا خونه
ات: باید یه چیزی خیلی مهم بهت بگم
میا:منم میخوام یچیزی خیلی مهم بهت بگم بدو بیا
ات: باشه خداحافظ
میا: خداحافظ
..........
رفتم سوار ماشین شدم
نکته (سوییچ ماشین تو کیف ات بوده فقط خود ماشین دم بیمارستان بوده)
و به سمت خونمون حرکت کردم ، رسیدم
در زدم و میا باز کرد.........
ادامه دارد ❤️🌈
۹.۰k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.