دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۳۱=
دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۳۱=
=:بسه ساکتت شووو(فریاد)
+:اشکام همینجوری دقیقه به دقیقه بیشتر میشدن بعد از چند مین رسیدیم به عمارتش انگاری عمارتشو عوض کرده بود خیلی خفن و بزرگ بود مثل بهشت بود در ماشین رو باز کرد من رو انداخت رو کولش هی بهش مثل میزدم صداش میکردم ولم کنه ولم نمیکرد بیخیال شدم بعدش وارد عمارت شد من رو برد انداخت روی تخت ی اتاقی ک فک کنم اتاق خودش بود درو قفل کردم اومد سمتم منم با ترس و لرز و با چشمای گریون میرفتم عقب میدونستم میخواد چیکار کنه ولی اومد روی تخت بغلم کرد من رو گزاشت روی پاش سرمو گزاشت روی سینش خدایی چقد عضلاتی تر شده بود بعدش سرمو ناز میکرد
=:آخ چقد دلم برای این لحظه تنگ شده بود
+:زبونم قفل شده بود میخواستم پسش بزنم ولی نمیتونستم چونکه منم دیوونه وار عاشقش بودم نمیدونم چرا ولی اشکام همینجوری میومدن چشمامو بستم خودمو بیشتر تو بغلش جا کردم تا از اون لحظه لذت ببرم
از زبان کوک
میسو رو توی بغلم گرفتم خودشو بیشتر توی بغلم جا کرد سرشو بوس کردم سرمو گزاشتم روی سرش ک دیدم داره گریه میکنه
=:گریه نکن دیگ پرنسس کوچولوی من مرواریدهای قشنگتو خراب نکن
+:هق هق کوک
=:جون کوک جون دلم
+:با چشمای خیسم نگاش میکردم با شستش اشکامو پاک میکرد
=:دلم خیلی برات تنگ شده بود بی نهایت
+:منم همینطور بعدش لباشو گزاشت رو لبام آروم مک میزد بعد کم کم وحشیانه شد منم همکاری میکردم تا اینکه با تنگی نفس از هم جدا شدیم
=:هومم خوردنی من چقد تو خوش مزه ای دلم برای این توت فرنگی هام تنگ شده بود
+:لبخند
بعد از یک ساعت حرف زدن ک من با خیونجین چه نسبتی دارم توی این سه سال من چی کار کردم اون چیکارا کرده دیگ خسته شدیم کوک یکدونه از تیشرت هاش رو بهم داد منم پوشیدمش آرایشمو پاک کردم خودمو انداختم روی تخت کوک رفته بود ی دقیقه کار داشت منم گوشیمو برداشتم به هیونجین زنگ زدم گوشیش خاموش بود مطمئنم کوک باهاش یک کاری کرده خواستم یکبار دیگ زنگ بزنم ک کوک اومد تو
=:نخوابیدی ک هنوز بیبی
+:منتظر تو بودم
=:قربونت برم من
+:خدانکنه بعدش اومد کتشو در آورد جلیقشو هم در آورد کرواتشو باز کرد پیراهنشو هم در آورد ک تتو هاشو ک دیدم جا خوردم
+:اووو تتو هاشو
=:چیه دوس نداری؟
+:چرا ولی تو مگ از تتو متنفر نبودی؟
=:نه دیگ الان نیستم
+:عع پس منم میرم میزنم
=:نخیرم حق نداری به اون بدنی ک به من تعلق داره چیزی تتو کنی
+:یااا خودت کردی بعدش منو نمیزاری
=:بسه ساکتت شووو(فریاد)
+:اشکام همینجوری دقیقه به دقیقه بیشتر میشدن بعد از چند مین رسیدیم به عمارتش انگاری عمارتشو عوض کرده بود خیلی خفن و بزرگ بود مثل بهشت بود در ماشین رو باز کرد من رو انداخت رو کولش هی بهش مثل میزدم صداش میکردم ولم کنه ولم نمیکرد بیخیال شدم بعدش وارد عمارت شد من رو برد انداخت روی تخت ی اتاقی ک فک کنم اتاق خودش بود درو قفل کردم اومد سمتم منم با ترس و لرز و با چشمای گریون میرفتم عقب میدونستم میخواد چیکار کنه ولی اومد روی تخت بغلم کرد من رو گزاشت روی پاش سرمو گزاشت روی سینش خدایی چقد عضلاتی تر شده بود بعدش سرمو ناز میکرد
=:آخ چقد دلم برای این لحظه تنگ شده بود
+:زبونم قفل شده بود میخواستم پسش بزنم ولی نمیتونستم چونکه منم دیوونه وار عاشقش بودم نمیدونم چرا ولی اشکام همینجوری میومدن چشمامو بستم خودمو بیشتر تو بغلش جا کردم تا از اون لحظه لذت ببرم
از زبان کوک
میسو رو توی بغلم گرفتم خودشو بیشتر توی بغلم جا کرد سرشو بوس کردم سرمو گزاشتم روی سرش ک دیدم داره گریه میکنه
=:گریه نکن دیگ پرنسس کوچولوی من مرواریدهای قشنگتو خراب نکن
+:هق هق کوک
=:جون کوک جون دلم
+:با چشمای خیسم نگاش میکردم با شستش اشکامو پاک میکرد
=:دلم خیلی برات تنگ شده بود بی نهایت
+:منم همینطور بعدش لباشو گزاشت رو لبام آروم مک میزد بعد کم کم وحشیانه شد منم همکاری میکردم تا اینکه با تنگی نفس از هم جدا شدیم
=:هومم خوردنی من چقد تو خوش مزه ای دلم برای این توت فرنگی هام تنگ شده بود
+:لبخند
بعد از یک ساعت حرف زدن ک من با خیونجین چه نسبتی دارم توی این سه سال من چی کار کردم اون چیکارا کرده دیگ خسته شدیم کوک یکدونه از تیشرت هاش رو بهم داد منم پوشیدمش آرایشمو پاک کردم خودمو انداختم روی تخت کوک رفته بود ی دقیقه کار داشت منم گوشیمو برداشتم به هیونجین زنگ زدم گوشیش خاموش بود مطمئنم کوک باهاش یک کاری کرده خواستم یکبار دیگ زنگ بزنم ک کوک اومد تو
=:نخوابیدی ک هنوز بیبی
+:منتظر تو بودم
=:قربونت برم من
+:خدانکنه بعدش اومد کتشو در آورد جلیقشو هم در آورد کرواتشو باز کرد پیراهنشو هم در آورد ک تتو هاشو ک دیدم جا خوردم
+:اووو تتو هاشو
=:چیه دوس نداری؟
+:چرا ولی تو مگ از تتو متنفر نبودی؟
=:نه دیگ الان نیستم
+:عع پس منم میرم میزنم
=:نخیرم حق نداری به اون بدنی ک به من تعلق داره چیزی تتو کنی
+:یااا خودت کردی بعدش منو نمیزاری
۱۷.۸k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.