من از تو بدم میاد p:12
فردا صبح ساعت ۱۰
تهیونگ: بیدارش چقدر میخوابی
ا/ت:سلام
تهیونگ: بپوش باید بریم
ا/ت: کجا؟
تهیونگ:میگم بپوش
ا/ت: باشه بابا
تهیونگ: پایین منتظرم
ا/ت: بریم
توی راه
تهیونگ: واااای اینا از کجا پیداشون شد
ا/ت: چیشده ؟
تهیونگ: ساکت باش حواسمو پرت نکن
ا/ت: باشه بابا
تهیونگ: ا/تتت مراقب باش (داد)
ا/ت:*جیغغغغغغغع*
ساعت ۴ بعد از ظهر
دکتر: سلام شما مادر آقای کیم هستید
یونا: بله بفرمایید
دکتر سری بیاید بیمارستان پسرتون و همسرش تصادف کردن
یوکا: الان میام
یونا زنگ میزنه و م ا/ت و جونگکوک که بیا هم برن
م ا/ت : آقای دکتر دخترم حالش خوبه؟
دکتر: آقای کیم حالش خوبه فقطباید استراحت کنه ولی همسرش رفتن توی کما
جونگکوک: وای ، وای نه
یه هفته بعد
تهیونگ: آقای دکتر ، دکتر بهوش اومد دخترم بهوش اومد
دکتر شما برید بیرون
تهیونگ: بله بله
بعد از چند مین
تهیونگ میتونیم ببریمش
دکتر: بله فقط راجب بچه بهش آروم آروم بگید که شک عصبیبهشون دست نده
تهیونگ: بله حتما
توی راه برگشت به خونه
ا/ت: مامان
م ا/ت : جانم
ا/ت: بچم حالش خوبه؟
م ا/ت: عا...اره ...خیلی خوبه
ا/ت: اون خوب باشه منم خوبم
زمان رسیدن به خونه
ا/ت : خاله بچم کو؟
یونا: ......
ا/ت داداش بچم ؟
جونگکوک:...
ا/ت: چرا ساکتین هااا چه چیزی بگین (داد)
تهیونگ: بچمون مرده(گریه)
ا/ت میشینه روی مبل و محکم چند بار میزنه روی پایخودش
ا/ت: *جیغغغغغغغغ*
ا/ت: وای بچم رفت. وااااای داداش بچممم مرده(گریه)
جونگکوک: آروم باش (گریه)
ا/ت: مامان و خاله نوه تون مرده واااای(داد و گریه)
تهیونگ: ا/ت آروم باش (گریه)
ا/ت :نمیخواین یه چیزی بگین؟
همه : *گریه*
ا/ت: وای وای دارم دیوونه میشم تهیونگ (داد)
تهیونگ: بیا بغلم گریه نکن تو دوباره میتونی بچه دار شی(گریه)
ا/ت توی بغل تهیونگ انقدر گریه میکنه که خوابش میبره
تهیونگ: بیدارش چقدر میخوابی
ا/ت:سلام
تهیونگ: بپوش باید بریم
ا/ت: کجا؟
تهیونگ:میگم بپوش
ا/ت: باشه بابا
تهیونگ: پایین منتظرم
ا/ت: بریم
توی راه
تهیونگ: واااای اینا از کجا پیداشون شد
ا/ت: چیشده ؟
تهیونگ: ساکت باش حواسمو پرت نکن
ا/ت: باشه بابا
تهیونگ: ا/تتت مراقب باش (داد)
ا/ت:*جیغغغغغغغع*
ساعت ۴ بعد از ظهر
دکتر: سلام شما مادر آقای کیم هستید
یونا: بله بفرمایید
دکتر سری بیاید بیمارستان پسرتون و همسرش تصادف کردن
یوکا: الان میام
یونا زنگ میزنه و م ا/ت و جونگکوک که بیا هم برن
م ا/ت : آقای دکتر دخترم حالش خوبه؟
دکتر: آقای کیم حالش خوبه فقطباید استراحت کنه ولی همسرش رفتن توی کما
جونگکوک: وای ، وای نه
یه هفته بعد
تهیونگ: آقای دکتر ، دکتر بهوش اومد دخترم بهوش اومد
دکتر شما برید بیرون
تهیونگ: بله بله
بعد از چند مین
تهیونگ میتونیم ببریمش
دکتر: بله فقط راجب بچه بهش آروم آروم بگید که شک عصبیبهشون دست نده
تهیونگ: بله حتما
توی راه برگشت به خونه
ا/ت: مامان
م ا/ت : جانم
ا/ت: بچم حالش خوبه؟
م ا/ت: عا...اره ...خیلی خوبه
ا/ت: اون خوب باشه منم خوبم
زمان رسیدن به خونه
ا/ت : خاله بچم کو؟
یونا: ......
ا/ت داداش بچم ؟
جونگکوک:...
ا/ت: چرا ساکتین هااا چه چیزی بگین (داد)
تهیونگ: بچمون مرده(گریه)
ا/ت میشینه روی مبل و محکم چند بار میزنه روی پایخودش
ا/ت: *جیغغغغغغغغ*
ا/ت: وای بچم رفت. وااااای داداش بچممم مرده(گریه)
جونگکوک: آروم باش (گریه)
ا/ت: مامان و خاله نوه تون مرده واااای(داد و گریه)
تهیونگ: ا/ت آروم باش (گریه)
ا/ت :نمیخواین یه چیزی بگین؟
همه : *گریه*
ا/ت: وای وای دارم دیوونه میشم تهیونگ (داد)
تهیونگ: بیا بغلم گریه نکن تو دوباره میتونی بچه دار شی(گریه)
ا/ت توی بغل تهیونگ انقدر گریه میکنه که خوابش میبره
۲۴.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.