فیک『شیطان』
فیک『شیطان』
پارت ۳۲
ویو کوک
حالم زیاد خوب نبود گونه ا.ت رو بوسیدم و از اتاق رفتم بیرون
زنگ زدم به تهیونگ
مکالمه ی کوک و تهیونگ
(علامتا یادم نیس پس علامت کوک +علامت تهیونگ؛)
+ الو تهیونگ
؛ بله داش
+ به بچه ها بگو شب بیان اینجا جولیا رو هم بیار
؛ چشم قربان
+ مزه نریز
؛ باشه 😒
ویو کوک
یه شراب برداشتم و به اجوما گفتم که بچه ها دارن میان کارا رو انجام بده
داشتم لیوان شرابم رو پر می کردم که گوشیم زنگ خورد
یه شماره ناشناس بود
برداشتم
+ الو
*به به جناب جونگ کوک
+ تو کدوم خری هستی
*هه دشمن خونیت رو به یاد نمیاری؟
+ من حتی بهت فکر هم نمی کنم که بخوام به یادت بیارم
* وقتی ا.ت رو دیگه ندیدی اونوقت یادت میاد
+ وات؟ ا.ت که....
ویو کوک گوشی رو قطع شد و بلا فاصله رفتم تو اتاق ا.ت نبود
چشمام پر خون شد
سویول عوضی خودم میکشمت
به بچه ها خبر دادم
و باند و دور هم جمع کردم و رفتیم به عمارت سویول
ویو ا.ت
خواستم چشمام رو باز کنم اما نوز نزاشت
وقتی عادت کردم باز کردم
کم کم اتفاقاتی که افتاده بود رو به یاد اوردم
قطره اشکی از گوشه چشمم سر خورد
به دور و ورم نگاه کردم که دیدم اینجا رو نمی شناسم
از خودم پرسیدم کجام
یه اتاق دارک و خونی بود که حالم رو بهم میزد
ناگهان در باز شد
* میبینم بیدار شدی هرزه
_ تو کدوم حروم زاده ای هستی دیگه
* تند نرو تو قربانی منی هاهاهاها
_ بچه بیا پایین سرم درد گرفت
* میبینم زیادی بی ادبی باید ادبت کنم
ویو ا.ت دستم درد می کرد که دیدم با یه چاقو داره میاد سمتم
جا خالی دادم و با یه حرکت چاقو رو ازش گرفتم و گذاشتم رو گردنش و گفتم
_ حق نداری به من دست بزنی (......) هر فحشی که دوست دارید بزارید
......
اینم از این پارت برم بعدی رو بنویسم 🤣🥲
پارت ۳۲
ویو کوک
حالم زیاد خوب نبود گونه ا.ت رو بوسیدم و از اتاق رفتم بیرون
زنگ زدم به تهیونگ
مکالمه ی کوک و تهیونگ
(علامتا یادم نیس پس علامت کوک +علامت تهیونگ؛)
+ الو تهیونگ
؛ بله داش
+ به بچه ها بگو شب بیان اینجا جولیا رو هم بیار
؛ چشم قربان
+ مزه نریز
؛ باشه 😒
ویو کوک
یه شراب برداشتم و به اجوما گفتم که بچه ها دارن میان کارا رو انجام بده
داشتم لیوان شرابم رو پر می کردم که گوشیم زنگ خورد
یه شماره ناشناس بود
برداشتم
+ الو
*به به جناب جونگ کوک
+ تو کدوم خری هستی
*هه دشمن خونیت رو به یاد نمیاری؟
+ من حتی بهت فکر هم نمی کنم که بخوام به یادت بیارم
* وقتی ا.ت رو دیگه ندیدی اونوقت یادت میاد
+ وات؟ ا.ت که....
ویو کوک گوشی رو قطع شد و بلا فاصله رفتم تو اتاق ا.ت نبود
چشمام پر خون شد
سویول عوضی خودم میکشمت
به بچه ها خبر دادم
و باند و دور هم جمع کردم و رفتیم به عمارت سویول
ویو ا.ت
خواستم چشمام رو باز کنم اما نوز نزاشت
وقتی عادت کردم باز کردم
کم کم اتفاقاتی که افتاده بود رو به یاد اوردم
قطره اشکی از گوشه چشمم سر خورد
به دور و ورم نگاه کردم که دیدم اینجا رو نمی شناسم
از خودم پرسیدم کجام
یه اتاق دارک و خونی بود که حالم رو بهم میزد
ناگهان در باز شد
* میبینم بیدار شدی هرزه
_ تو کدوم حروم زاده ای هستی دیگه
* تند نرو تو قربانی منی هاهاهاها
_ بچه بیا پایین سرم درد گرفت
* میبینم زیادی بی ادبی باید ادبت کنم
ویو ا.ت دستم درد می کرد که دیدم با یه چاقو داره میاد سمتم
جا خالی دادم و با یه حرکت چاقو رو ازش گرفتم و گذاشتم رو گردنش و گفتم
_ حق نداری به من دست بزنی (......) هر فحشی که دوست دارید بزارید
......
اینم از این پارت برم بعدی رو بنویسم 🤣🥲
۲.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.