فیک عشق دردسرساز
«پارت۲»
قلبم بدجوری درد میکرد.
صدای آهنگو زیاد کردم و چند ساعت تو خیابونا چرخیدم یکم خرید کردم و برگشتم خونه.
دیگه ساعت نزدیک ۹ بود که صدای پیام گوشیمو شنیدم.
برداشتمو نگاه کردم....اره خودِ اعصاب خوردکنش بود.
آدرس و فرستاده بود.
یکم آرایش تیره ای کردمو لباسامو پوشیدم، موهامو بستم و رفتم به آدرسی که گفته بود.
...همینجاست!
کیفمو برداشتمو در ماشین و بستم.
خونه ی شیک و بزرگی بود.
زنگ درو زدم و باز کرد.
حیاط بزرگی داشت، رفتم جلوتر که دیدم جلوی در ورودی وایساده.
رسیدمو بهش سلام کردم.
-سلام بیا تو.
رفتیم داخل و نشستم روی مبل ، و اونم نشست روی مبل جلوی من.
-خب بی مقدمه میرم سراغ اصل مطلب ...کارت از فردا شروع میشه ، تمام امکاناتی که لازم داری و دراختیارت میزارم تا راحت باشی.
یکی از اتاق های طبقه بالا مال توعه چون باید تا یه مدت محافظم باشی باید کامل کنارم باشی.
حقوقت و هم به حساب سازمان واریز میکنم که رئیس بهت بده ، حالا حرفی نداری؟
+نه ، ممنونم.
-حالا که حرفی نداری بیا بریم شام بخوریم.
رفتیم سر میز.
خدمتکارا میز و چیدن و تهیونگ اشاره کرد که برن بیرون.
از آشپز خونه بیرون رفتن.
یکم از غذا رو خوردم و باز درد قلبم شروع شد اما بروز ندادم.
+ازتون بابت شام ممنونم خیلی عالی بود.
-لطفا باهام راحت حرف بزن.
+خیلی خب تهیونگ لازمه چند تا تذکر بهت بدم.
-گوش میدم بگو...
+از فردا دیگه به صورت رسمی تحت حفاظت منی باید به هر چیزی که میگم گوش بدی چون اگه همکاری نکنی محافظت ازت برام سخت میشه.
خب باید بگم که فقط اجازه داری هرموقع که بیرون از محیط خونه باشیم دو قدم ازم فاصله داشته باشی ، هرجایی میری اطلاع بدی ، اگه مورد تهدید یا مشکوکی حس کردی منو در جریان بزاری و....
-اوکیه...
(لایک و کامنت یادتون نره❤)
قلبم بدجوری درد میکرد.
صدای آهنگو زیاد کردم و چند ساعت تو خیابونا چرخیدم یکم خرید کردم و برگشتم خونه.
دیگه ساعت نزدیک ۹ بود که صدای پیام گوشیمو شنیدم.
برداشتمو نگاه کردم....اره خودِ اعصاب خوردکنش بود.
آدرس و فرستاده بود.
یکم آرایش تیره ای کردمو لباسامو پوشیدم، موهامو بستم و رفتم به آدرسی که گفته بود.
...همینجاست!
کیفمو برداشتمو در ماشین و بستم.
خونه ی شیک و بزرگی بود.
زنگ درو زدم و باز کرد.
حیاط بزرگی داشت، رفتم جلوتر که دیدم جلوی در ورودی وایساده.
رسیدمو بهش سلام کردم.
-سلام بیا تو.
رفتیم داخل و نشستم روی مبل ، و اونم نشست روی مبل جلوی من.
-خب بی مقدمه میرم سراغ اصل مطلب ...کارت از فردا شروع میشه ، تمام امکاناتی که لازم داری و دراختیارت میزارم تا راحت باشی.
یکی از اتاق های طبقه بالا مال توعه چون باید تا یه مدت محافظم باشی باید کامل کنارم باشی.
حقوقت و هم به حساب سازمان واریز میکنم که رئیس بهت بده ، حالا حرفی نداری؟
+نه ، ممنونم.
-حالا که حرفی نداری بیا بریم شام بخوریم.
رفتیم سر میز.
خدمتکارا میز و چیدن و تهیونگ اشاره کرد که برن بیرون.
از آشپز خونه بیرون رفتن.
یکم از غذا رو خوردم و باز درد قلبم شروع شد اما بروز ندادم.
+ازتون بابت شام ممنونم خیلی عالی بود.
-لطفا باهام راحت حرف بزن.
+خیلی خب تهیونگ لازمه چند تا تذکر بهت بدم.
-گوش میدم بگو...
+از فردا دیگه به صورت رسمی تحت حفاظت منی باید به هر چیزی که میگم گوش بدی چون اگه همکاری نکنی محافظت ازت برام سخت میشه.
خب باید بگم که فقط اجازه داری هرموقع که بیرون از محیط خونه باشیم دو قدم ازم فاصله داشته باشی ، هرجایی میری اطلاع بدی ، اگه مورد تهدید یا مشکوکی حس کردی منو در جریان بزاری و....
-اوکیه...
(لایک و کامنت یادتون نره❤)
۳۴.۵k
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.