پارت پنجاهم where are you کجایی به روایت زیحا:
رزالین تاپ و شلوارک ورزشی با آرم نایک پوشیده بود.موهایش فرق باز شده بود و از دو طرف با گیره های کوچک زرد تزئین شده بود.الی تعجب کرد او کی وقت کرده انقدر خود را بیاراید.خود او ساعت شش صبح بیدار شده بود تا خود را اینگونه کند.
رزالین دست او را گرفته و به سمت میز برد.
"جیمین...الی اومده."
جیمین لقمه در دهانش را قورت داد و به او نگاه کرد.چند لحظه طول کشید تا او را به یاد بیاورد.
"خیلی خوش اومدی. برای چه کاری؟"
رزالین با تعجب و با صدای تیز به او گفت:
"برای برنامه نویسی."
"آها... عذر میخوام با خانمی که امروز برای طراحی لباس میاد،اشتباه گرفتم."
رزالین رو به روی همسرش نشست.
"بیا صبحونه بخوریم،الی."
الی کیفش را با دو دست گرفت و کنار او ایستاد.
"نه ممنون"
رزالین دست او را کشید و کنار خود نشاند.
"بیا بشین."
جیمین مربا را روی نات تستی که قبل از ان کره زده بود،می ریخت.پیراهن استین کوتاه نارنجی تنش بود،برخلاف رزالین انگار او تازه از خواب بیدار شده بود و هنوز کاملا هوشیار نبود.
●●●
"خانم الموند رو دیدی؟"
الی چینی به پیشانی انداخت.
"یکی رو تو نشیمن دیدم که بهم گفت شما اینجا هستین."
"اره همون...خانم الموند داشت نشیمن رو تمیز میکرد و ما الان مجبوریم اینجا بشینیم چون نمیذاره بریم."
رزالین یک جرعه از چای را خورد و ادامه داد:
"میگه همین الان تمیز کردم و شما کثیف کردین."
ظرف های صبحانه جمع شده و لیوان و قوری چای جایش را گرفته بود.خانم الموند آمد و گفت:
"یه خانوم داره زنگ میزنه...میگه طراح لباسه.باز کنم؟"
رزالین از جایش بلند شد.
"باز کن لطفا...میخواد طراحی جدیدشو بهم نشون بده."
بعد انها را تنها گذاشته بود و گفته بود:"فکر میکنم شما با هم حرف دارین."
"خب...رزالین گفت به شما توضیح مختصری داده."
الی عینکش را بالا داد و روی موهایش گذاشت.
"بله اقای پارک همینطوره."
الی برگه هایش را روی میز گذاشت و کیفش را روی زمین انداخت.
"طبق چیز هایی که رزی گفته بود.من برنامه ها رو مرتب کردم."
بعد از روی برگه ها شروع به خواندن کرد.
"من فکر میکنم..."
جیمین لیوانش را روی میز گذاشت. صدایی که از ان خارج شد، باعث شد الی ساکت شود.
"خیلی عالیه که شما انقدر به کارتون اهمیت میدین خانم راشر...اما"
الی برگه را از دستش انداخت و حرفی نزد.
"میتونم خواهش کنم فقط به برنامه ها اهمیت ندین؟"
ابرو هایش را به نزدیک کرد.
"منظورتون چیه؟"
"میتونید کنار رزالین باشید؟"
مرد بعد از اینکه کمی مکث کرد،ادامه داد:
"در طول روز."
رزالین دست او را گرفته و به سمت میز برد.
"جیمین...الی اومده."
جیمین لقمه در دهانش را قورت داد و به او نگاه کرد.چند لحظه طول کشید تا او را به یاد بیاورد.
"خیلی خوش اومدی. برای چه کاری؟"
رزالین با تعجب و با صدای تیز به او گفت:
"برای برنامه نویسی."
"آها... عذر میخوام با خانمی که امروز برای طراحی لباس میاد،اشتباه گرفتم."
رزالین رو به روی همسرش نشست.
"بیا صبحونه بخوریم،الی."
الی کیفش را با دو دست گرفت و کنار او ایستاد.
"نه ممنون"
رزالین دست او را کشید و کنار خود نشاند.
"بیا بشین."
جیمین مربا را روی نات تستی که قبل از ان کره زده بود،می ریخت.پیراهن استین کوتاه نارنجی تنش بود،برخلاف رزالین انگار او تازه از خواب بیدار شده بود و هنوز کاملا هوشیار نبود.
●●●
"خانم الموند رو دیدی؟"
الی چینی به پیشانی انداخت.
"یکی رو تو نشیمن دیدم که بهم گفت شما اینجا هستین."
"اره همون...خانم الموند داشت نشیمن رو تمیز میکرد و ما الان مجبوریم اینجا بشینیم چون نمیذاره بریم."
رزالین یک جرعه از چای را خورد و ادامه داد:
"میگه همین الان تمیز کردم و شما کثیف کردین."
ظرف های صبحانه جمع شده و لیوان و قوری چای جایش را گرفته بود.خانم الموند آمد و گفت:
"یه خانوم داره زنگ میزنه...میگه طراح لباسه.باز کنم؟"
رزالین از جایش بلند شد.
"باز کن لطفا...میخواد طراحی جدیدشو بهم نشون بده."
بعد انها را تنها گذاشته بود و گفته بود:"فکر میکنم شما با هم حرف دارین."
"خب...رزالین گفت به شما توضیح مختصری داده."
الی عینکش را بالا داد و روی موهایش گذاشت.
"بله اقای پارک همینطوره."
الی برگه هایش را روی میز گذاشت و کیفش را روی زمین انداخت.
"طبق چیز هایی که رزی گفته بود.من برنامه ها رو مرتب کردم."
بعد از روی برگه ها شروع به خواندن کرد.
"من فکر میکنم..."
جیمین لیوانش را روی میز گذاشت. صدایی که از ان خارج شد، باعث شد الی ساکت شود.
"خیلی عالیه که شما انقدر به کارتون اهمیت میدین خانم راشر...اما"
الی برگه را از دستش انداخت و حرفی نزد.
"میتونم خواهش کنم فقط به برنامه ها اهمیت ندین؟"
ابرو هایش را به نزدیک کرد.
"منظورتون چیه؟"
"میتونید کنار رزالین باشید؟"
مرد بعد از اینکه کمی مکث کرد،ادامه داد:
"در طول روز."
۳.۳k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.