فرشته کوچولوم پارت ۱۳
یهو دیدم شونه هام داره تکون میخوره برگشتم دیدم بابا بالا سرم اماده هست یا خداااا چقد زود اماده شد
ات: بابا چقد زود اماده شدی
کوک: عزیزه من خوابی از اون موقع که اومدی چهل دقیقه گذشته یعنی میگی متوجه گذر زمان نشدی
ات: نه والا
کوک: خب بیخیال پاشو بریم
ات: چشم
............
از هتل خارج شدیم و بازم به سمت سالن تئاتر رفتیم
رسیدیم اونجا که ملودیا و دلاریس رو دیدم با بابا خدافظی کردم و رفتم سمتشون بابا گفت یجایی کار داره و وقتی تمرینم تموم شد میاد دنبالم
باهم وارد سالن تمرین شدیم و شروع به تمرین کردن کردیم
روز فستیوال.....
وایییییییییییییی واسه امروز خیلی ذوق داشتم امروز بلاخره اجرا برگذار میشد هر سه تامون بشدت هیجان داشتیم یهو دیدیم خیاط مخصوص اونجا اومد و لباس هامون رو اورد همه با ذوق به لباس ها نگاه میکردیم کلی از خیاط تشکر کردیم .......
شیرموزام فعلا همین چهار پارت رو میذارم چون دیگه دستم نابود شد الانم مثل سگ خوابم میاد فردا ادامه رو میذارم بوس بهتون
واسه این شرط نمی ذارم ولی از پارت بعد شرط میزارو شماهم حمایت کامل رو بکنین راستی فردا ادامه اون چند پارتی ته هم میزارو 🦋🦋🦋🦋
ات: بابا چقد زود اماده شدی
کوک: عزیزه من خوابی از اون موقع که اومدی چهل دقیقه گذشته یعنی میگی متوجه گذر زمان نشدی
ات: نه والا
کوک: خب بیخیال پاشو بریم
ات: چشم
............
از هتل خارج شدیم و بازم به سمت سالن تئاتر رفتیم
رسیدیم اونجا که ملودیا و دلاریس رو دیدم با بابا خدافظی کردم و رفتم سمتشون بابا گفت یجایی کار داره و وقتی تمرینم تموم شد میاد دنبالم
باهم وارد سالن تمرین شدیم و شروع به تمرین کردن کردیم
روز فستیوال.....
وایییییییییییییی واسه امروز خیلی ذوق داشتم امروز بلاخره اجرا برگذار میشد هر سه تامون بشدت هیجان داشتیم یهو دیدیم خیاط مخصوص اونجا اومد و لباس هامون رو اورد همه با ذوق به لباس ها نگاه میکردیم کلی از خیاط تشکر کردیم .......
شیرموزام فعلا همین چهار پارت رو میذارم چون دیگه دستم نابود شد الانم مثل سگ خوابم میاد فردا ادامه رو میذارم بوس بهتون
واسه این شرط نمی ذارم ولی از پارت بعد شرط میزارو شماهم حمایت کامل رو بکنین راستی فردا ادامه اون چند پارتی ته هم میزارو 🦋🦋🦋🦋
۷.۰k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.