< زیـبـاتَر اَز مـاه >
< زیـبـاتَر اَز مـاه >
part: ²¹
همون طور که پیشونی هاشون زده بودن به هم شینوبو لب زد...
شینوبو: خیلی... دیوونه ای
اگوست دی: تا تو باشی دفعه دیگه از این کارا نکنی وگرنه مث پنگوئن باید راه بری
شینوبو: خب من چی کار کنم حسودی😌
اگوست دی: میخای حسود بودنو نشونت بدم؟(کراواتشو شل میکنه)
شینوبو: نه خیلی ممنون خوشحال شدم از هم صحبتی با شما (سریع رف بیرون)
اگوست دی: 😌😌به این میگن سیاست
نکته: شینوبو زودتر اگوست دی برگشت خونه
فلش بک به 6 عصر:
این دو مرغ عاشق در سالن نشسته بودن
اگوست دی: تو نمیخای بری اناده بشی؟ معمولا اماده شدن شما دختر خودش 3 ساعت زمان میبره
شینوبو: ولی من مث بقیه نیستم از این کارا نمیکنم خوشم نمیاد
اگوست دی: خوشم اومد
شینوبو؛ بله دیگه من تو دنیا تکم😌
اگوست دی: نمیخاد حالا مغرور بشی. من میرم حموم
شینوبو: برو
ویو شینوبو:
اگوست دی رف حموم بعد 40 دقیقه خاستم یه سری از پرونده هاشو ببرم داخل اتاق. رفتم تو اتاق درو باز کردم با بالا تنه لخت اگوست دی مواحه شدم که پایینش حوله پیچیده بود
اگوست دی: اهههه چیزی میخای؟ 😅
شینوبو: خ... ب من اومدم ی... یسری از پرونده هاتو بزارم (سریع دویید تو حموم ولی تو یکی از اتاقای دیگه )
ویو اگوست دی:
بعد اینکه شینوبو از خجالت رف تو یه اتاق دیگه حموم منم کارامو کردم رفتم لم دادم رو تخت تو گوشیم بعد یه ساعت بعد رفتم تو همون اتاقی که شینوبو توش بود خاستم بترسونمش پس پشت در وایسادم تا درو باز کرد...
اگوست دی: پخخخخخخ(مثلا یه صدای ترسناک🤣 پرید جلوش)
شینوبو:....
تا دیدار بعدی
بدرودددد🫡
part: ²¹
همون طور که پیشونی هاشون زده بودن به هم شینوبو لب زد...
شینوبو: خیلی... دیوونه ای
اگوست دی: تا تو باشی دفعه دیگه از این کارا نکنی وگرنه مث پنگوئن باید راه بری
شینوبو: خب من چی کار کنم حسودی😌
اگوست دی: میخای حسود بودنو نشونت بدم؟(کراواتشو شل میکنه)
شینوبو: نه خیلی ممنون خوشحال شدم از هم صحبتی با شما (سریع رف بیرون)
اگوست دی: 😌😌به این میگن سیاست
نکته: شینوبو زودتر اگوست دی برگشت خونه
فلش بک به 6 عصر:
این دو مرغ عاشق در سالن نشسته بودن
اگوست دی: تو نمیخای بری اناده بشی؟ معمولا اماده شدن شما دختر خودش 3 ساعت زمان میبره
شینوبو: ولی من مث بقیه نیستم از این کارا نمیکنم خوشم نمیاد
اگوست دی: خوشم اومد
شینوبو؛ بله دیگه من تو دنیا تکم😌
اگوست دی: نمیخاد حالا مغرور بشی. من میرم حموم
شینوبو: برو
ویو شینوبو:
اگوست دی رف حموم بعد 40 دقیقه خاستم یه سری از پرونده هاشو ببرم داخل اتاق. رفتم تو اتاق درو باز کردم با بالا تنه لخت اگوست دی مواحه شدم که پایینش حوله پیچیده بود
اگوست دی: اهههه چیزی میخای؟ 😅
شینوبو: خ... ب من اومدم ی... یسری از پرونده هاتو بزارم (سریع دویید تو حموم ولی تو یکی از اتاقای دیگه )
ویو اگوست دی:
بعد اینکه شینوبو از خجالت رف تو یه اتاق دیگه حموم منم کارامو کردم رفتم لم دادم رو تخت تو گوشیم بعد یه ساعت بعد رفتم تو همون اتاقی که شینوبو توش بود خاستم بترسونمش پس پشت در وایسادم تا درو باز کرد...
اگوست دی: پخخخخخخ(مثلا یه صدای ترسناک🤣 پرید جلوش)
شینوبو:....
تا دیدار بعدی
بدرودددد🫡
۱.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.