P53
P53
+سلام خانم کیم...
×سلام عزیزم...
پدر تهیونگ و تهجین هم از پشت اومدن...
_سلااام..
+خوبید؟..سلام پسرممم...
دستمو باز کردم و اومد زود تو بغلم...
+دلم واست تنگ شده بود مامانیی...
_..
×جنسیت بچه چیشددد؟
_بهتره بگی بچه ها مامان..
+..
×چییی؟
+دوقلو انن...یه پسر و یه دختر...
×واییییی..مبارکتون باشه عزیزممم...
+_..ممنون مرسی..
+یه کم بشینیم بعد بریم...
ب ته: کجا دخترم تاره اومدید..
یونا و کوک هم میخوان بیان ...
+عه...باشه پس..
_مامان الانه که ات غش کنه...چیزی هست بخوره؟
×چی میخوری دخترم؟بگم اجوما بپزه واست...
+..یه چیز ساده که ضعفم بره فقط...
×برای تویی که بارداری...تخم مرغ نیمرو از همه چی بهتره...
با اومدن اسم نیمرو اشک توی چشمام جمع شد و معدم محتویاتی که نداشت رو سریع اوردوز کرد.
+م..من...
بدو بدو دویدم سمت دستشویی و محتویات معدم رو بالا آوردم...
_..اتتت..چیشدی...
صورتمو آب زدم و اومدم بیرون..
+من...تخممرغ.ع..عوقق...
_بریمم😂
+ن..نخند...
_مامان...ات به تخم مرغ ویار داره نمیدونی؟
×نه مادر...رنگ و روتو ببین...بیا استیک بخور...این و برات گریل میکنم..خوبه؟
+کم میخورم خانم کیم...
×باشه عزیزم...تا آماده شه برو تو اتاق تهیونگ استراحت کن عزیزم..
+ممنونم...
_..عزیزم بریم بالا...
+..اره..
رفتیم طبقه بالا و تهیونگ تهجین و گرفت بغلش و همینکه وارد اتاقش شدیم افتادم...افتادم از شدت خستگی روی تخت...
+بیا اینجا پسرم...
*...دستامو باز کردم و کامل رفت تو بغلم...
_.
_پس منچی...
+تو هم بیا منو بغلم کن..:)
ات....من بعد از این دوتا بازم میخوام..
+...چشمممم...چشممم..چند تا...۲تا دیگه خوبههه؟
_بد نیست....
+پرروو
_نبابا...این دو تا بیان دیگه بسه..بعد این دو تا دیگه هر شب..
+...عهههه...بیجا میکنی...
_...باشه...ببین باشع...ببین چجوری بیجا کنم...
+..روانییی...
گشنمه تههه...
_..الان یچی میخوری صب کن..
درو باز کرد...
یونا!
÷سلااامممم...
+هههه...یونا یه ندا بدهههه...
÷...سلام تولهههه سگگگگگ
+سلام خانم کیم...
×سلام عزیزم...
پدر تهیونگ و تهجین هم از پشت اومدن...
_سلااام..
+خوبید؟..سلام پسرممم...
دستمو باز کردم و اومد زود تو بغلم...
+دلم واست تنگ شده بود مامانیی...
_..
×جنسیت بچه چیشددد؟
_بهتره بگی بچه ها مامان..
+..
×چییی؟
+دوقلو انن...یه پسر و یه دختر...
×واییییی..مبارکتون باشه عزیزممم...
+_..ممنون مرسی..
+یه کم بشینیم بعد بریم...
ب ته: کجا دخترم تاره اومدید..
یونا و کوک هم میخوان بیان ...
+عه...باشه پس..
_مامان الانه که ات غش کنه...چیزی هست بخوره؟
×چی میخوری دخترم؟بگم اجوما بپزه واست...
+..یه چیز ساده که ضعفم بره فقط...
×برای تویی که بارداری...تخم مرغ نیمرو از همه چی بهتره...
با اومدن اسم نیمرو اشک توی چشمام جمع شد و معدم محتویاتی که نداشت رو سریع اوردوز کرد.
+م..من...
بدو بدو دویدم سمت دستشویی و محتویات معدم رو بالا آوردم...
_..اتتت..چیشدی...
صورتمو آب زدم و اومدم بیرون..
+من...تخممرغ.ع..عوقق...
_بریمم😂
+ن..نخند...
_مامان...ات به تخم مرغ ویار داره نمیدونی؟
×نه مادر...رنگ و روتو ببین...بیا استیک بخور...این و برات گریل میکنم..خوبه؟
+کم میخورم خانم کیم...
×باشه عزیزم...تا آماده شه برو تو اتاق تهیونگ استراحت کن عزیزم..
+ممنونم...
_..عزیزم بریم بالا...
+..اره..
رفتیم طبقه بالا و تهیونگ تهجین و گرفت بغلش و همینکه وارد اتاقش شدیم افتادم...افتادم از شدت خستگی روی تخت...
+بیا اینجا پسرم...
*...دستامو باز کردم و کامل رفت تو بغلم...
_.
_پس منچی...
+تو هم بیا منو بغلم کن..:)
ات....من بعد از این دوتا بازم میخوام..
+...چشمممم...چشممم..چند تا...۲تا دیگه خوبههه؟
_بد نیست....
+پرروو
_نبابا...این دو تا بیان دیگه بسه..بعد این دو تا دیگه هر شب..
+...عهههه...بیجا میکنی...
_...باشه...ببین باشع...ببین چجوری بیجا کنم...
+..روانییی...
گشنمه تههه...
_..الان یچی میخوری صب کن..
درو باز کرد...
یونا!
÷سلااامممم...
+هههه...یونا یه ندا بدهههه...
÷...سلام تولهههه سگگگگگ
۱۳.۴k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.