وقتی که زندگیم عوض شد ۷
محافظ ۱: ما بازرس زن نداریم پس باید خودمون بگردیمت
ات: ترسیده بودم نمیخواستم بهم دست بزنن
به جونگ کوک نگاه کردم دیدم که داره با عصبانيت به محافظ ها نگاه میکنه و محافظ اومد جلو و تا اومد بهم دست بزنه جونگ کوک با داد گفت: بهش حق نداری دست بزنی خودم
می گردمش
ات: وقتی جونگ کوک اینو گفت نفس راحتی کشیدم و جونگ کوک اومد جلو و بعد از اون همه جدی بودن تو ماشین بهم لبخند زد و با مهربونی گفت: ات حالت خوبه؟
ات لبخند کوچیکی زد و گفت: آره جونگ کوک حالم خوبه ممنونم که خودت اومدی داشتم از ترس میمردم
ادامه دارد...💜
ات: ترسیده بودم نمیخواستم بهم دست بزنن
به جونگ کوک نگاه کردم دیدم که داره با عصبانيت به محافظ ها نگاه میکنه و محافظ اومد جلو و تا اومد بهم دست بزنه جونگ کوک با داد گفت: بهش حق نداری دست بزنی خودم
می گردمش
ات: وقتی جونگ کوک اینو گفت نفس راحتی کشیدم و جونگ کوک اومد جلو و بعد از اون همه جدی بودن تو ماشین بهم لبخند زد و با مهربونی گفت: ات حالت خوبه؟
ات لبخند کوچیکی زد و گفت: آره جونگ کوک حالم خوبه ممنونم که خودت اومدی داشتم از ترس میمردم
ادامه دارد...💜
۷.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.