سرنوشت را میشود تغیر داد پارت ۵
ات: وایی چه قدر خندیدیم😂
تهیونگ: اره
مهمان دار : لطفا کمربند خودتون را ببندین
ات: چیزی شده؟
مهماندار: یک مشکلی واسه ی خلبان اوفتاده
ات: چییییی؟؟؟؟؟؟ یعنی ما میمیریم؟😭😭😭
تهیونگ : معلومه که نه
ات: من میترسم
تهیونگ : نه نترس همه چی درست میشه
جیمین: ات بیا پیش من (با حالت نگرانی)
تهیونگ: جیمین ات پیش من جاشه
جیمین: پس جات و با من عوض کن
تهیونگ : چرا؟
جیمین: چون نمیخوام اتفاقی واسش بیوفته اون دست ما امانته
که شوگا پاشد دوست ات و گرفت کناد خودش نشونش
شوگا: منحرف نشین همان طور که جیمین گفت دست ما امانت هست و منم نمیتونم دعوای شماروتحمل کنم چه برسه به این
ات: این به رخت میگن
شوگا: من رو هرکی بخوام اسم میزارم
ات: جز من
شوگا: باش بابا اه ات
ات: آفرین
مهماندار : مسافرین گرامی لطفا همه گی لباس امنیت زیر را در بیاورید و بپوشید و به نوبت از در کابین بپرید
ات: وایی خدایا
(همه لباس هارو پوشیدن)
......: خب اول جیهوپ و نامجون میپرن
۲:شوگا و جیمین
۳:جانگ کوک و ات
۴ : جین و تهیونگ
تهونگ: من با ات میپرم
جانگ کوک: با من می پره ات چون من شنا م از همتون بهتره و ات دست ما امانت هست
تهیونگ: باشه
ات: تو کارشون گیر کردم چرا اینجوری میکنن؟
کوک: ات دستت و بده بهم
ات: چرا؟
کوک: چون نوبت ماست که به پریم
ات: آها اومدم دستم بدم که تهیونگ دستم و گرفت و زانو هامو بلند کر بغلم کرد و پرید
کوک: پسره ی
ات: جیغغغغغغغغ
تهیونگ: نترس من کنارت
که تهیونگ برعکس شد و تورو رو دلش گزاشت و
تهیونگ: پاهات و دورم حلقه کن
ات : باشه
که باهم افتادیم تو اب
از زبون تهیونگ :
افتادیم تو اب ولی ات ازم جداش و وقتی اومدم بالای آب ات و ندیدم و همینطور می گشتم که دیدم جانگ کوک پردی تو آب و وقتی اومد بالا ات و باخودش آورد
جانگ کوک:مگه بهت نگفتم که من و ات میپریم
تهیونگ: ات حالت خوبه
کوک: با توام
تهیونگ: کوک یه دقیقه ساک باش
که هردو با سرفه ی ات ساکت شدن
تهیونگ و کوک :ات حالت خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
که جیمین با شدت زیادی شما کرد و اومد
جیمین: اتتتتتتتتتتتتتتتتتت
جیمین: از اولم باید پیش من میبود نه شماها
تهوینگ: جیمین تو چرا انقدر نگرانشی(با داد)
جیمین : تو خودت چرا نزاشتی با کوک به پره هاننننننننننن میدونی اگه حالش بد بشه تقصیر تو میشد
کوک: میشه یکی به من بگه چرا شما دوتا نگران ات هستین ؟ من باید نگرانش باشم
جیمین و تهیونگ: تو چرااااا؟؟؟؟
کوک: خودتون چراااا؟
جیمین و تهیونگ و کوک باهم: چون عاشق شدم
جیمین: نه نه نه امکان نداره
کوک: داره ولی باید ات انتخواب کنه
کوک: ات تو
کوک: چرا ات چشماش بسته ست و باز نکرده؟
کوک اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
همون موقع قایق نجات اومد
پایان 💜
تهیونگ: اره
مهمان دار : لطفا کمربند خودتون را ببندین
ات: چیزی شده؟
مهماندار: یک مشکلی واسه ی خلبان اوفتاده
ات: چییییی؟؟؟؟؟؟ یعنی ما میمیریم؟😭😭😭
تهیونگ : معلومه که نه
ات: من میترسم
تهیونگ : نه نترس همه چی درست میشه
جیمین: ات بیا پیش من (با حالت نگرانی)
تهیونگ: جیمین ات پیش من جاشه
جیمین: پس جات و با من عوض کن
تهیونگ : چرا؟
جیمین: چون نمیخوام اتفاقی واسش بیوفته اون دست ما امانته
که شوگا پاشد دوست ات و گرفت کناد خودش نشونش
شوگا: منحرف نشین همان طور که جیمین گفت دست ما امانت هست و منم نمیتونم دعوای شماروتحمل کنم چه برسه به این
ات: این به رخت میگن
شوگا: من رو هرکی بخوام اسم میزارم
ات: جز من
شوگا: باش بابا اه ات
ات: آفرین
مهماندار : مسافرین گرامی لطفا همه گی لباس امنیت زیر را در بیاورید و بپوشید و به نوبت از در کابین بپرید
ات: وایی خدایا
(همه لباس هارو پوشیدن)
......: خب اول جیهوپ و نامجون میپرن
۲:شوگا و جیمین
۳:جانگ کوک و ات
۴ : جین و تهیونگ
تهونگ: من با ات میپرم
جانگ کوک: با من می پره ات چون من شنا م از همتون بهتره و ات دست ما امانت هست
تهیونگ: باشه
ات: تو کارشون گیر کردم چرا اینجوری میکنن؟
کوک: ات دستت و بده بهم
ات: چرا؟
کوک: چون نوبت ماست که به پریم
ات: آها اومدم دستم بدم که تهیونگ دستم و گرفت و زانو هامو بلند کر بغلم کرد و پرید
کوک: پسره ی
ات: جیغغغغغغغغ
تهیونگ: نترس من کنارت
که تهیونگ برعکس شد و تورو رو دلش گزاشت و
تهیونگ: پاهات و دورم حلقه کن
ات : باشه
که باهم افتادیم تو اب
از زبون تهیونگ :
افتادیم تو اب ولی ات ازم جداش و وقتی اومدم بالای آب ات و ندیدم و همینطور می گشتم که دیدم جانگ کوک پردی تو آب و وقتی اومد بالا ات و باخودش آورد
جانگ کوک:مگه بهت نگفتم که من و ات میپریم
تهیونگ: ات حالت خوبه
کوک: با توام
تهیونگ: کوک یه دقیقه ساک باش
که هردو با سرفه ی ات ساکت شدن
تهیونگ و کوک :ات حالت خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
که جیمین با شدت زیادی شما کرد و اومد
جیمین: اتتتتتتتتتتتتتتتتتت
جیمین: از اولم باید پیش من میبود نه شماها
تهوینگ: جیمین تو چرا انقدر نگرانشی(با داد)
جیمین : تو خودت چرا نزاشتی با کوک به پره هاننننننننننن میدونی اگه حالش بد بشه تقصیر تو میشد
کوک: میشه یکی به من بگه چرا شما دوتا نگران ات هستین ؟ من باید نگرانش باشم
جیمین و تهیونگ: تو چرااااا؟؟؟؟
کوک: خودتون چراااا؟
جیمین و تهیونگ و کوک باهم: چون عاشق شدم
جیمین: نه نه نه امکان نداره
کوک: داره ولی باید ات انتخواب کنه
کوک: ات تو
کوک: چرا ات چشماش بسته ست و باز نکرده؟
کوک اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
همون موقع قایق نجات اومد
پایان 💜
۴۰.۷k
۰۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.