روزه می گیرم، ولی یادت خرابش می کند
روزه می گیرم، ولی یادت خرابش می کند
سرکه میریزم ،ولی عشقت شرابش می کند
عقل میخواهد کمی بیدار گردد در سرم
عشـــــق با لالایی آرام خوابش می کند
روزها گرمند، اما تشنگی رنج کمیست
من که هجران تو هر شب عذابم می کند
آتشی در زیر خاکستر، تو را در چشمم است
این دل کم تاب را کم کم کبابش می کند
یک نظر در آن کتاب باز ابروهای تو
اهل دل را منصرف از هر کتابش می کند
بر دلم نقاشی چشم سیاهت شب به شب
نقشه ی هر توبه را نقش بر آبش می کند
درخطابه شیخ ماغیر ازخطا چیزی نداشت
عامّه، هر چند علامه خطابش می کند
راستی ای شیخ چون من روزه داری را، خدا
از کدامین فرقه در محشر حسابش می کند
سرکه میریزم ،ولی عشقت شرابش می کند
عقل میخواهد کمی بیدار گردد در سرم
عشـــــق با لالایی آرام خوابش می کند
روزها گرمند، اما تشنگی رنج کمیست
من که هجران تو هر شب عذابم می کند
آتشی در زیر خاکستر، تو را در چشمم است
این دل کم تاب را کم کم کبابش می کند
یک نظر در آن کتاب باز ابروهای تو
اهل دل را منصرف از هر کتابش می کند
بر دلم نقاشی چشم سیاهت شب به شب
نقشه ی هر توبه را نقش بر آبش می کند
درخطابه شیخ ماغیر ازخطا چیزی نداشت
عامّه، هر چند علامه خطابش می کند
راستی ای شیخ چون من روزه داری را، خدا
از کدامین فرقه در محشر حسابش می کند
۱.۵k
۲۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.