Miracle part 2
مین هی : سلام من اومدم
می یونگ در حالی که روی مبل نشسته بود پرسید
می یونگ : چرا دپرسی ؟!...روز اول کاری در کمپانی بیگ هیت خوب نبود ؟!
مین هی : هیچی نگو که اول کاری گند زدم
مین هی رفت و کنار میونگ روی مبل نشست
می یونگ : مگه چی شده که آنقدر حالت گرفته هست ؟!
مین هی : با یکی که نباید به طور اتفاقی آشنا شدم و خب گند زدم…اصلا دیدار خوبی نداشتیم
می یونگ : حالا اون شخص کی هست ؟!
مین هی : یکی از اعضای گروهی که منیجرشون هستم…اه آبروم رفت
مین هی با کلافگی موهاش رو بهم ریخت که با حرف می یونگ با تعجب برگشت و بهش نگاه کرد
می یونگ : حالا بگو ببینم خوشگله ؟…جذاب بود ؟
مین هی : می یونگ موقعیت کاری من در خطره بعد تو داری در مورد جذابیت پسره حرف میزنی ؟!
می یونگ : خب فقط کنجکاو بودم
می یونگ دیگه حرفی نزد که دوباره بعد از چند ثانیه گفت
می یونگ : راستی موهاش چه رنگی بود ؟!
مین هی : می یونگ
می یونگ : بله
مین هی : فقط ساکت شو
می یونگ به صورت نمایشی زیپ دهنش رو کشید که انگار ساکت شده ولی دوباره بعد از چند دقیقه سوالی ذهنش رو درگیر کرد و گفت
می یونگ : راستی…
مین هی : می یونگ ( با صدای بلند )
…..
معلم : باید این مسئله رو اینجوری حل کنید…به این صورت…
زنگ خورد
می جو : اخیش بالاخره زنگ خورد…به خدا اگر یک دقیقه بیشتر حرف های این رو گوش میدادم سرم منفجر میشد
می یونگ در حالی که وسایلش رو توی کیفش میگذاشت خنده ای کرد و گفت
می یونگ : تو همیشه از درس ریاضی خوشت نمی اومد
می جو : معلومه که خوشم نمیاد…خیلی درس روی اعصابیه…می یونگ امشب بیکاری ؟
می یونگ : برای چی ؟!
می جو : گفتم یکم بریم خوشبگذرونیم
می یونگ : خوب منظورت رو میدونم…می جو من هنوز ١٨ سالم نشده…چند بار باید اینو بگم تازه از اون جاها هم اصلا خوشم نمیاد
می جو : یاححح حالا چه اشکالی داره چند ماه دیگه که ١٨ سالت میشه
می یونگ : نه
می یونگ خیلی قاطع گفت و از کلاس خارج شد
…..
می یونگ توی اتاقش نشسته بود و داشت با گوشیش کار می کرد که یهو گوشیش زنگ خورد و اسم می جو نمایان شد می یونگ تماس رو وصل کرد که صدای بلند آهنگ که نشان دهنده بودن در بار بود به گوش رسید
می یونگ : می جو !
می جو : می یونگ من حالم خوب نیست بیا دنبالم
می یونگ : آخه من چجوری بیام دنبالت
می جو : من حالم خیلی بده…فکر کنم بیش از حد خوردم
می یونگ : باشه باشه تو الان دقیقا کجایی ؟
می جو : بار …
می یونگ : باشه الان میام دنبالت هیچ کار اشتباهی نکن تا من بیام
می یونگ سریع تلفن رو قطع کرد و کیفش رو از روی تخت برداشت و از اتاقش خارج شد شانس آورد که مامان و باباش نبودن وگرنه کلی سوال پیچش میکردن که این وقت شب داره کجا میره به آدرسی که می جو داده بود رسید صدای آهنگ خیلی زیاد بود و بوی الکل همه جا رو گرفته بود پیدا کردن می جو از بین اون جمعیت کار آسونی نبود داشت دنبال می جو می گشت که پسری مست بهش نزدیک شد و …
اسلاید دو : می جو
اسلاید سه : استایل می یونگ
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
می یونگ در حالی که روی مبل نشسته بود پرسید
می یونگ : چرا دپرسی ؟!...روز اول کاری در کمپانی بیگ هیت خوب نبود ؟!
مین هی : هیچی نگو که اول کاری گند زدم
مین هی رفت و کنار میونگ روی مبل نشست
می یونگ : مگه چی شده که آنقدر حالت گرفته هست ؟!
مین هی : با یکی که نباید به طور اتفاقی آشنا شدم و خب گند زدم…اصلا دیدار خوبی نداشتیم
می یونگ : حالا اون شخص کی هست ؟!
مین هی : یکی از اعضای گروهی که منیجرشون هستم…اه آبروم رفت
مین هی با کلافگی موهاش رو بهم ریخت که با حرف می یونگ با تعجب برگشت و بهش نگاه کرد
می یونگ : حالا بگو ببینم خوشگله ؟…جذاب بود ؟
مین هی : می یونگ موقعیت کاری من در خطره بعد تو داری در مورد جذابیت پسره حرف میزنی ؟!
می یونگ : خب فقط کنجکاو بودم
می یونگ دیگه حرفی نزد که دوباره بعد از چند ثانیه گفت
می یونگ : راستی موهاش چه رنگی بود ؟!
مین هی : می یونگ
می یونگ : بله
مین هی : فقط ساکت شو
می یونگ به صورت نمایشی زیپ دهنش رو کشید که انگار ساکت شده ولی دوباره بعد از چند دقیقه سوالی ذهنش رو درگیر کرد و گفت
می یونگ : راستی…
مین هی : می یونگ ( با صدای بلند )
…..
معلم : باید این مسئله رو اینجوری حل کنید…به این صورت…
زنگ خورد
می جو : اخیش بالاخره زنگ خورد…به خدا اگر یک دقیقه بیشتر حرف های این رو گوش میدادم سرم منفجر میشد
می یونگ در حالی که وسایلش رو توی کیفش میگذاشت خنده ای کرد و گفت
می یونگ : تو همیشه از درس ریاضی خوشت نمی اومد
می جو : معلومه که خوشم نمیاد…خیلی درس روی اعصابیه…می یونگ امشب بیکاری ؟
می یونگ : برای چی ؟!
می جو : گفتم یکم بریم خوشبگذرونیم
می یونگ : خوب منظورت رو میدونم…می جو من هنوز ١٨ سالم نشده…چند بار باید اینو بگم تازه از اون جاها هم اصلا خوشم نمیاد
می جو : یاححح حالا چه اشکالی داره چند ماه دیگه که ١٨ سالت میشه
می یونگ : نه
می یونگ خیلی قاطع گفت و از کلاس خارج شد
…..
می یونگ توی اتاقش نشسته بود و داشت با گوشیش کار می کرد که یهو گوشیش زنگ خورد و اسم می جو نمایان شد می یونگ تماس رو وصل کرد که صدای بلند آهنگ که نشان دهنده بودن در بار بود به گوش رسید
می یونگ : می جو !
می جو : می یونگ من حالم خوب نیست بیا دنبالم
می یونگ : آخه من چجوری بیام دنبالت
می جو : من حالم خیلی بده…فکر کنم بیش از حد خوردم
می یونگ : باشه باشه تو الان دقیقا کجایی ؟
می جو : بار …
می یونگ : باشه الان میام دنبالت هیچ کار اشتباهی نکن تا من بیام
می یونگ سریع تلفن رو قطع کرد و کیفش رو از روی تخت برداشت و از اتاقش خارج شد شانس آورد که مامان و باباش نبودن وگرنه کلی سوال پیچش میکردن که این وقت شب داره کجا میره به آدرسی که می جو داده بود رسید صدای آهنگ خیلی زیاد بود و بوی الکل همه جا رو گرفته بود پیدا کردن می جو از بین اون جمعیت کار آسونی نبود داشت دنبال می جو می گشت که پسری مست بهش نزدیک شد و …
اسلاید دو : می جو
اسلاید سه : استایل می یونگ
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
۷۸.۳k
۲۲ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.