P23
سرم رو بالا و پایین کردم که سشوآر رو گرفت جلوم این یعنی پاشو بکش جیسو اگه بود با همون سشوآر میزد تو سرش . رفتم و سشوآر رو از دستش گرفتم اونم رفت و نشست روی صندلی گذاشتمش روی درجه ملایم و شروع کردم موهاش رو سشوآر کردن خیلی موهاش خوشگله از مدل موش خوشم میاد کاملا استایل منه یه لحظه به خودم اومدم و گفتم نه اصلانم استایل من نیست موهاش رو سشوآر کردم و دوباره نشستم روی تخت ، جلوی آیینه خودش رو دید و انگار که راضی باشه دستی تو موهاش کشید و مرتبشون کرد و گفت : کارت خوبه ها .
بالاخره از جلوی آیینه اومد اینور خواست بره سمت تخت که نگاش به میز بغل تخت که من نشسته بودم افتاد و اومد بغل من و به میز نگاه کرد قرص هارو برداشت و گفت : اینا رو جیمین گرفته ؟
سرم رو به معنی تایید تکون دادم .
جونگ کوک : برای چی ؟
ا/ت : برای اینکه دردم رو قطع کنه .
جونگ کوک : دردت ؟ مگه چقدر درد داشتی ؟
ا/ت : زیاد
دوباره یه نگاه به قرص ها کرد بعد پرتشون کرد توی سطل آشغالی که متعجب نگاش کردم اما قبل از اینکه چیزی بگم گفت : دفعه اولت بود برای همین درد داشتی این چیزا لازم نیست
بعدهم رفت و روی تخت بغلم خوابید فاصلمون نه نزدیک بود نه دور منم پشت بهش گرفتم خوابیدم که گفت : میخوای من برقو خاموش کنم ؟
نفسم رو حرصی بیرون دادم و پاشدم رفتم برقو خاموش کردم بعد دوباره روی تخت پشت بهش خوابیدم که بعد از چند دقیقه صداش از پشتم اومد که گفت : پشت به من میخوابی ؟ دارمت برات .
از این حرفش اونقدر ترسیدم که سریع برگشتم و رو بهش خوابیدم اما چشمام رو باز نکردم با اون چرخی که من زدم تمام موهام اومده بود روی صورتم و داشت اذیتم میکرد خواستم دستم رو از زیر پتو در بیارم تا موهام رو درست کنم که احساس کردم دستی آروم روی صورتم کشیده شد و موهام رو داد پشت گوشم بی حرکت موندم اینکارا ازش بعید بود به خودم اومدم و پتو رو کشیدم روی سرم
جونگ کوک : خفه نشی ؟
ا/ت : نترس نمیشم
جونگ کوک : از این که خفه شی نمیترسم ، از این میترسم که خونت بیفته گردن من .
پتو رو از روی سرم کشیدم کنار و نگاش کردم که گفت : چیه ؟ خفه شی میگن کی پیشش رو تخت بود ؟ جونگ کوک .
ا/ت : نترس قبلش مینویسم کار تو نبوده
جونگ کوک : عه پس یه جار بزارش که گم نشه
دوباره نفسم رو حرصی بیرون دادم و پتو رو کشیدم رو سرم که با لحنی که داشت ادام رو در می آورد گفت : نترس نمیشم .
خواستم پاشم با همین پتو خفش کنم که با خودم گفتم بیخیال ا/ت بلند میشه دهنت رو سرویس میکنه
بالاخره از جلوی آیینه اومد اینور خواست بره سمت تخت که نگاش به میز بغل تخت که من نشسته بودم افتاد و اومد بغل من و به میز نگاه کرد قرص هارو برداشت و گفت : اینا رو جیمین گرفته ؟
سرم رو به معنی تایید تکون دادم .
جونگ کوک : برای چی ؟
ا/ت : برای اینکه دردم رو قطع کنه .
جونگ کوک : دردت ؟ مگه چقدر درد داشتی ؟
ا/ت : زیاد
دوباره یه نگاه به قرص ها کرد بعد پرتشون کرد توی سطل آشغالی که متعجب نگاش کردم اما قبل از اینکه چیزی بگم گفت : دفعه اولت بود برای همین درد داشتی این چیزا لازم نیست
بعدهم رفت و روی تخت بغلم خوابید فاصلمون نه نزدیک بود نه دور منم پشت بهش گرفتم خوابیدم که گفت : میخوای من برقو خاموش کنم ؟
نفسم رو حرصی بیرون دادم و پاشدم رفتم برقو خاموش کردم بعد دوباره روی تخت پشت بهش خوابیدم که بعد از چند دقیقه صداش از پشتم اومد که گفت : پشت به من میخوابی ؟ دارمت برات .
از این حرفش اونقدر ترسیدم که سریع برگشتم و رو بهش خوابیدم اما چشمام رو باز نکردم با اون چرخی که من زدم تمام موهام اومده بود روی صورتم و داشت اذیتم میکرد خواستم دستم رو از زیر پتو در بیارم تا موهام رو درست کنم که احساس کردم دستی آروم روی صورتم کشیده شد و موهام رو داد پشت گوشم بی حرکت موندم اینکارا ازش بعید بود به خودم اومدم و پتو رو کشیدم روی سرم
جونگ کوک : خفه نشی ؟
ا/ت : نترس نمیشم
جونگ کوک : از این که خفه شی نمیترسم ، از این میترسم که خونت بیفته گردن من .
پتو رو از روی سرم کشیدم کنار و نگاش کردم که گفت : چیه ؟ خفه شی میگن کی پیشش رو تخت بود ؟ جونگ کوک .
ا/ت : نترس قبلش مینویسم کار تو نبوده
جونگ کوک : عه پس یه جار بزارش که گم نشه
دوباره نفسم رو حرصی بیرون دادم و پتو رو کشیدم رو سرم که با لحنی که داشت ادام رو در می آورد گفت : نترس نمیشم .
خواستم پاشم با همین پتو خفش کنم که با خودم گفتم بیخیال ا/ت بلند میشه دهنت رو سرویس میکنه
۱۷.۱k
۰۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.