منطقه ممنوعه عشق پارت ۵۹
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:59
دیگه تحملم تموم شد و هولش دادم اونطرف.
به سمت حموم دویدم خاستم ببندم که محکم درو گرفت و منو بیرون کشید.
ات: ولم کن جونگکوک تو بهم قول دادی.
بی توجه دستشو زیر پام بردو بلندم کرد.
ات:یاااا گفتی سرقولت میمونییی.
گذاشتم رو تخت و دکمه های لباسشو باز کرد.
متعجب به بـ..دن عضله ایش خیره بودم.
که لباسشو انداخت گوشه اتاق.
ات: تو....من
جونگکوک: شش. امشب شب منو توعه!
چشام گرد شد.
پوزخند شیطانی زد و روم خیـ...ـمه زد
ات:جونگکوککک بلند شووو.
نوک بینیشو رو نوک بینیم تکون میداد.
ات:نکن خرررررر.
جونگکوک:این خر خره بد..نـ...ت شده!
متعجب نگاش میکردم زبونشو در اورد و لـ...بـ...امو لـ..یـ..س میزد.
ات:یاااا نکنننن چندشم میشه عوققق
جونگکوک:زنمی عادت کنی خوب میشه! ولی عادلانه نیس
ات: چی؟
جونگکوک: من یه توله ازت میخام.
ات: جونگکوک من هنوز امادگیشو ندارم. هم شاید منو تو به هم حسی پیدا نکردیم و طلاق گرفتیم!
جونگکوک:بهم حسی نداری؟
ات: خب نه!
جونگکوک: ولی من بهت دارم!
متعجب نگاش کردم که ادامه داد.
جونگکوک: من بهت حس اذیت کردن دارم.
و شروع کرد به قلقلک دادنم.
ات: یااااااا نکنننن جونگکوکککک
جونگکوک:که بهم حسی نداری اره؟؟؟
ات: الان می شـ..اشـ...م کـ...ونـ...ییییی
جونگکوک:جووووون
ات: زهرمارررر ولم کنننن.
دیگ قلقلکم نداد و محکم بـ...ـغـ...ـلم کرد.
ات: میخای اینجور بخابی؟
جونگکوک:مگه زنم نیستی.
ات:هیییی.
پارت:59
دیگه تحملم تموم شد و هولش دادم اونطرف.
به سمت حموم دویدم خاستم ببندم که محکم درو گرفت و منو بیرون کشید.
ات: ولم کن جونگکوک تو بهم قول دادی.
بی توجه دستشو زیر پام بردو بلندم کرد.
ات:یاااا گفتی سرقولت میمونییی.
گذاشتم رو تخت و دکمه های لباسشو باز کرد.
متعجب به بـ..دن عضله ایش خیره بودم.
که لباسشو انداخت گوشه اتاق.
ات: تو....من
جونگکوک: شش. امشب شب منو توعه!
چشام گرد شد.
پوزخند شیطانی زد و روم خیـ...ـمه زد
ات:جونگکوککک بلند شووو.
نوک بینیشو رو نوک بینیم تکون میداد.
ات:نکن خرررررر.
جونگکوک:این خر خره بد..نـ...ت شده!
متعجب نگاش میکردم زبونشو در اورد و لـ...بـ...امو لـ..یـ..س میزد.
ات:یاااا نکنننن چندشم میشه عوققق
جونگکوک:زنمی عادت کنی خوب میشه! ولی عادلانه نیس
ات: چی؟
جونگکوک: من یه توله ازت میخام.
ات: جونگکوک من هنوز امادگیشو ندارم. هم شاید منو تو به هم حسی پیدا نکردیم و طلاق گرفتیم!
جونگکوک:بهم حسی نداری؟
ات: خب نه!
جونگکوک: ولی من بهت دارم!
متعجب نگاش کردم که ادامه داد.
جونگکوک: من بهت حس اذیت کردن دارم.
و شروع کرد به قلقلک دادنم.
ات: یااااااا نکنننن جونگکوکککک
جونگکوک:که بهم حسی نداری اره؟؟؟
ات: الان می شـ..اشـ...م کـ...ونـ...ییییی
جونگکوک:جووووون
ات: زهرمارررر ولم کنننن.
دیگ قلقلکم نداد و محکم بـ...ـغـ...ـلم کرد.
ات: میخای اینجور بخابی؟
جونگکوک:مگه زنم نیستی.
ات:هیییی.
۲۳.۲k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.