𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷³
تهیونگ دستش رو آروم میزنه رو پیشانیشو میگه : آپا از شما همچین سوتی ای بعید بود ...شما خیلی محتاط تر ازاین حرفا بودن !
جانگ می : عمو جان شما چیکار کردین !؟
_________________________________________________________
با وجود این که ما در اردوگاه کار اجباری محکوم به یک زندگی ذهنی و جسمی بدوی بودیم، امکان این بود که در ژرفای زندگی معنوی نیز غوطه ور شویم. شاید افراد حساسی که اغلب ساختمان بدنی ظریفی داشتند و به یک زندگی روشنفکرانه پرباری عادت کرده بودند، بیشتر از دیگران رنج می بردند اما کمتر از دیگران به زندگی باطنی آن ها آسیب رسید.
هایون در خواب عمیقی که فرو رفته بود کابوس که نه ...رویاهم نبود!
زندگیش بود ...
زندگی ای در دوران گوریو تاریخ کشورش !
در رویایش ....
رویا ؟
در خواب عمیقش دید ملکه ای زیبا رو که بی شباهت با او نبود ...
هایون : تو کی هستی ؟
ملکه هایون : من ملکه گوریو همسر امپراطور جئون هستم !
هایون :تو کیم هایونی ؟
ملکه لبخندی زد و سرش رو به نشانه مثبت تکون داد !
هایون :تو اینجا چیکار میکنی ؟
ملکه : نمیدانم...من فقط در کنار جونگکوک خواب بودم که تورا با این سر و وضع عجیب دیدم !(اگه یادتون باشه فلش بک اونجایی تموم شد که ملکه تو بغل امپراطور خوابش برد)
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷³
تهیونگ دستش رو آروم میزنه رو پیشانیشو میگه : آپا از شما همچین سوتی ای بعید بود ...شما خیلی محتاط تر ازاین حرفا بودن !
جانگ می : عمو جان شما چیکار کردین !؟
_________________________________________________________
با وجود این که ما در اردوگاه کار اجباری محکوم به یک زندگی ذهنی و جسمی بدوی بودیم، امکان این بود که در ژرفای زندگی معنوی نیز غوطه ور شویم. شاید افراد حساسی که اغلب ساختمان بدنی ظریفی داشتند و به یک زندگی روشنفکرانه پرباری عادت کرده بودند، بیشتر از دیگران رنج می بردند اما کمتر از دیگران به زندگی باطنی آن ها آسیب رسید.
هایون در خواب عمیقی که فرو رفته بود کابوس که نه ...رویاهم نبود!
زندگیش بود ...
زندگی ای در دوران گوریو تاریخ کشورش !
در رویایش ....
رویا ؟
در خواب عمیقش دید ملکه ای زیبا رو که بی شباهت با او نبود ...
هایون : تو کی هستی ؟
ملکه هایون : من ملکه گوریو همسر امپراطور جئون هستم !
هایون :تو کیم هایونی ؟
ملکه لبخندی زد و سرش رو به نشانه مثبت تکون داد !
هایون :تو اینجا چیکار میکنی ؟
ملکه : نمیدانم...من فقط در کنار جونگکوک خواب بودم که تورا با این سر و وضع عجیب دیدم !(اگه یادتون باشه فلش بک اونجایی تموم شد که ملکه تو بغل امپراطور خوابش برد)
۲.۶k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.