p9
p9
ویو ا. ت
صب که بیدار شدم با صورت بی نقص تهیونگ مواجه شدم.آخه یه آدم چقدر میتونه جذاب باشه،با انگشتام صورتش رو نوازش کردم،خواستم از رو تخت بلد شم که زیر دلم بد جور تیر کشید.
صدای آخم بلند شد، تهیونگ صاف نشست و با صدای دو رگه اش گفت
ته: جاییت درد میکنه؟
ا. ت : الان انتظار داری بگم نه؟
ته: خودم خوبت میکنم
ویو ته
ا. ت توی بغلم کشیدم و زیر دلش رو ماساژ دادم که آخش بلند شد
فک کنم دیشب زیاده روی کردم.ولی خوب شد یاد میگیره حرف گوش کنه
دیدم خوابش برده آروم گذاشتمش روی تخت و خودم رفتم حموم.
باید هر جور که شده ا. ت رو به خانواده اش بر گردونم.
داشتم دوش میگرفتم که یه هو ا. ت جیغ کشید
ویو ا. ت
خوابیده بودم که یه هو یه چیزایی از گذشته یادم اومد سر درد شدید گرفتم انقدر که دیگه جیغ کشیدم
ته: ا. ت چی شده ؟
ا. ت: نمدونم یه هو سر درد شدید گرفتم
نگاهم به ته افتاد که هین بلند و کش دار کشید و جلوی چشمام رو گرفتم
ته
یه نگا به خودم کردم دیدم عههههه حوله ندارم،موهام هم شامپو یی.دویدم حموم از حرکت ا. ت خنده ام گرفته بود
ولی یه چی ذهنمو درگیر کرده بود
چرا باید یهو سرش اینجوری درد میکرد؟
وقتی رفتم بیرون دیدم رو تخت افتاده و تو فکره
چن بار ازش پرسیدم ک چش شده اما جوابی نشنیدم
نشستم و همینجوری بش زل زدم تا از فکر دراد تا سرشو اورد بالاو منو دید
صاف نشست و لباسشو تو تنش درست کرد
ا. ت: اهم اهم
ته: ا. ت تو چته
ا. ت: ه..... ها هیچی تو فکر بودم
ته: ب چی فکر میکردی
ا. ت: اینکه صبحونه برات چی درست کنم(دروغ گفت)
ته: اهم.... باشه پس پاشو ک زود تر باید برم
ته رف لباسشو بپوشه ک گوشیش ر زنگ خورد اما رو ویبره بود و متوجه نشد
رفتم سمت موبایلش کسی ک بهش زنگ زده بود اسمش یونا بود
تعجب کردم تو دلم گفتم تو دنیا یدونه یونا نیستش ک
بردم گوشیرو ب ته دادن اونم تا دید بهش زنگ زده متعجب شد سریع رفت اتاق درم بست
فضولی منم گل کرده بود رفتم گوشم تکیه دادم ب در تا ببینم چی میگه
ته: تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی نمیزارم دوباره ازم بگیریش
قط کرد و سریع در اتاقو باز کرد و با من مواجه شد
چن مین همینجور بم زل زد بم گفت
ته: تو چرا اینجایی؟
ا. ت: ه.... ها... میخواستم بگم ک چه نوع مربایی دوست داری همین!
ته: ولی ما مربا نداریم
برگشتم و ب راهم ادامه دادم ک یهو منو از پشت کشید تو بغلش دم گوشم گفت
دیگه نبینم فضولی میکنیا
نیش خندی زدم و ب راهم ادامه دادم
ویو ا. ت
صب که بیدار شدم با صورت بی نقص تهیونگ مواجه شدم.آخه یه آدم چقدر میتونه جذاب باشه،با انگشتام صورتش رو نوازش کردم،خواستم از رو تخت بلد شم که زیر دلم بد جور تیر کشید.
صدای آخم بلند شد، تهیونگ صاف نشست و با صدای دو رگه اش گفت
ته: جاییت درد میکنه؟
ا. ت : الان انتظار داری بگم نه؟
ته: خودم خوبت میکنم
ویو ته
ا. ت توی بغلم کشیدم و زیر دلش رو ماساژ دادم که آخش بلند شد
فک کنم دیشب زیاده روی کردم.ولی خوب شد یاد میگیره حرف گوش کنه
دیدم خوابش برده آروم گذاشتمش روی تخت و خودم رفتم حموم.
باید هر جور که شده ا. ت رو به خانواده اش بر گردونم.
داشتم دوش میگرفتم که یه هو ا. ت جیغ کشید
ویو ا. ت
خوابیده بودم که یه هو یه چیزایی از گذشته یادم اومد سر درد شدید گرفتم انقدر که دیگه جیغ کشیدم
ته: ا. ت چی شده ؟
ا. ت: نمدونم یه هو سر درد شدید گرفتم
نگاهم به ته افتاد که هین بلند و کش دار کشید و جلوی چشمام رو گرفتم
ته
یه نگا به خودم کردم دیدم عههههه حوله ندارم،موهام هم شامپو یی.دویدم حموم از حرکت ا. ت خنده ام گرفته بود
ولی یه چی ذهنمو درگیر کرده بود
چرا باید یهو سرش اینجوری درد میکرد؟
وقتی رفتم بیرون دیدم رو تخت افتاده و تو فکره
چن بار ازش پرسیدم ک چش شده اما جوابی نشنیدم
نشستم و همینجوری بش زل زدم تا از فکر دراد تا سرشو اورد بالاو منو دید
صاف نشست و لباسشو تو تنش درست کرد
ا. ت: اهم اهم
ته: ا. ت تو چته
ا. ت: ه..... ها هیچی تو فکر بودم
ته: ب چی فکر میکردی
ا. ت: اینکه صبحونه برات چی درست کنم(دروغ گفت)
ته: اهم.... باشه پس پاشو ک زود تر باید برم
ته رف لباسشو بپوشه ک گوشیش ر زنگ خورد اما رو ویبره بود و متوجه نشد
رفتم سمت موبایلش کسی ک بهش زنگ زده بود اسمش یونا بود
تعجب کردم تو دلم گفتم تو دنیا یدونه یونا نیستش ک
بردم گوشیرو ب ته دادن اونم تا دید بهش زنگ زده متعجب شد سریع رفت اتاق درم بست
فضولی منم گل کرده بود رفتم گوشم تکیه دادم ب در تا ببینم چی میگه
ته: تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی نمیزارم دوباره ازم بگیریش
قط کرد و سریع در اتاقو باز کرد و با من مواجه شد
چن مین همینجور بم زل زد بم گفت
ته: تو چرا اینجایی؟
ا. ت: ه.... ها... میخواستم بگم ک چه نوع مربایی دوست داری همین!
ته: ولی ما مربا نداریم
برگشتم و ب راهم ادامه دادم ک یهو منو از پشت کشید تو بغلش دم گوشم گفت
دیگه نبینم فضولی میکنیا
نیش خندی زدم و ب راهم ادامه دادم
۴۰.۵k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.