part2💀🧟
"سوا"
وایییی چندششش...کی رو کتک زدین وحشیا...نکنه بازم اون پسرای قلدر مدرسن یا کسی دانشگاه رو زده؟
گوشیم!..
سوآ : روشن شو!روشن شو!
روشن شددددد
سوآ : وات د...وات د فاک....۳۰۴ تا پیام!!!؟؟؟
یعنی چی؟
رفتم تو پیام ها
...................
_سوآ جات امنه؟
...................
+اونی حالت خوبه؟
...................
×اگه اینو دیدی فورا به خانوادت زنگ بزن
...................
÷سوآ کجایی؟ تو خوبگاهی؟
...................
=سوآ گوشیتو جواب بده
...................
چ..چخبره؟چی میگن اینا؟
نه اینترنت هست نه سیگنال گوشی
درسته دانشگاه جای دوریه ولی شبکه همیشه برقرار بود
بهتره اول از یکی تو فروشگاه دانشگاه بپرسم
رفتم داخل فروشگاه
سوآ : امم..ببخشید کسی اینجا نیس؟
یعنی هیچکی نیس؟
"صدای خش خش"
سوآ : هوم؟ اوه..سلام
خوبه یکی هست
سوآ : میشه یه لطفی بهم بکنین ؟ گوشیم مشکل پیدا کرده به اینترنت وصل نمیشه..میشه گوشیتونک قرص بگیرم؟....ها؟چی؟!"شوکه"
+وووووخحححخخخ"ساری ولی نمیدونم صدای زامبی رو چه شکلی بنویسم شما دیگه بدونین زامبیه😂👍"
"تپش قلب"
"وحشت"
ا..این دیگه چیه ؟!
باید از اینجا برم بیرون
حتی وقت فکر کردن هم نداشتم.هر کی اون صحنه رو میدید همون کارو میکرد...اون داشت یه ادم میخورد
د..داره دنبالم میکنه
سوآ : *"جیغ زدن"
اگه گیر بیوفتم مرگم حتمیه
چشمم به کارت خوان خورد
برداشتمش و پرت کردم سمتش مستقیم خورد به کلش
سوآ : سمت من نیا پدصگ(زارت 😂💨)
هنوز داره میاد سمتم
سوآ : ا..اینا دیگه چه مرگشونه..نکنه اون ادم چون اون موجود گازش گرفته اینشکلی شده؟..(دخترمون معلومه تاحالا فیلم زامبی ندیده🥲💨)
دویدم سمت در خروجی و رفتم بیرون پشت در چندتا صندلی گذاشتم
سوآ : م..مگه میشه..وای..
بباید همین الان فرار کنم
"دوییدن"
"نفس زدن"
به یه در اتاق رسیدم..
در زدم
سوآ : کسی اینجا نیس؟!
"بدون جواب"
سوآ : کسی هست؟
درو باز کردم
سوآ : هیچکس؟
رفتم داخل و درو بستم
یه برگه رو چندتا کارتون بود روش نوشته بود"اگه میخوای زنده بمونی ساکت باش.اونارو بیدار نکن"
سوآ : منظور از اونا کیه..این به دردم میخوره ایا؟(´Д` )
یه در اون سمت بود که چسب خورده بود..که یهو یه چیزی از بیرون بهش کوبیده شد
سوآ : ریدم
از اون در رفتم بیرون..
سوآ : نباید داد میزدم
از پله رفتم بالا
سوآ : این اخرین طبقس..دیگه راهی ندارم
حس میکنم قلبم میخواد از جا کنده شه
دیگه نمیتونم بدوم
میترسم...میترسم.. میترسم"بغض"
"صدای قدم"
سوآ : "وحشت"
ن..نکنه پیدام کردن
برگشتم
ن..نه.یه ادمه
و..واقعا!!! یه ادمه!
تبری که دستش بود رو سمتم بلند کرد...چ..چیکار میخواد بکنه
دستامو رو سرم گزاشتم
سوآ :"جیغ زدن"
وایییی چندششش...کی رو کتک زدین وحشیا...نکنه بازم اون پسرای قلدر مدرسن یا کسی دانشگاه رو زده؟
گوشیم!..
سوآ : روشن شو!روشن شو!
روشن شددددد
سوآ : وات د...وات د فاک....۳۰۴ تا پیام!!!؟؟؟
یعنی چی؟
رفتم تو پیام ها
...................
_سوآ جات امنه؟
...................
+اونی حالت خوبه؟
...................
×اگه اینو دیدی فورا به خانوادت زنگ بزن
...................
÷سوآ کجایی؟ تو خوبگاهی؟
...................
=سوآ گوشیتو جواب بده
...................
چ..چخبره؟چی میگن اینا؟
نه اینترنت هست نه سیگنال گوشی
درسته دانشگاه جای دوریه ولی شبکه همیشه برقرار بود
بهتره اول از یکی تو فروشگاه دانشگاه بپرسم
رفتم داخل فروشگاه
سوآ : امم..ببخشید کسی اینجا نیس؟
یعنی هیچکی نیس؟
"صدای خش خش"
سوآ : هوم؟ اوه..سلام
خوبه یکی هست
سوآ : میشه یه لطفی بهم بکنین ؟ گوشیم مشکل پیدا کرده به اینترنت وصل نمیشه..میشه گوشیتونک قرص بگیرم؟....ها؟چی؟!"شوکه"
+وووووخحححخخخ"ساری ولی نمیدونم صدای زامبی رو چه شکلی بنویسم شما دیگه بدونین زامبیه😂👍"
"تپش قلب"
"وحشت"
ا..این دیگه چیه ؟!
باید از اینجا برم بیرون
حتی وقت فکر کردن هم نداشتم.هر کی اون صحنه رو میدید همون کارو میکرد...اون داشت یه ادم میخورد
د..داره دنبالم میکنه
سوآ : *"جیغ زدن"
اگه گیر بیوفتم مرگم حتمیه
چشمم به کارت خوان خورد
برداشتمش و پرت کردم سمتش مستقیم خورد به کلش
سوآ : سمت من نیا پدصگ(زارت 😂💨)
هنوز داره میاد سمتم
سوآ : ا..اینا دیگه چه مرگشونه..نکنه اون ادم چون اون موجود گازش گرفته اینشکلی شده؟..(دخترمون معلومه تاحالا فیلم زامبی ندیده🥲💨)
دویدم سمت در خروجی و رفتم بیرون پشت در چندتا صندلی گذاشتم
سوآ : م..مگه میشه..وای..
بباید همین الان فرار کنم
"دوییدن"
"نفس زدن"
به یه در اتاق رسیدم..
در زدم
سوآ : کسی اینجا نیس؟!
"بدون جواب"
سوآ : کسی هست؟
درو باز کردم
سوآ : هیچکس؟
رفتم داخل و درو بستم
یه برگه رو چندتا کارتون بود روش نوشته بود"اگه میخوای زنده بمونی ساکت باش.اونارو بیدار نکن"
سوآ : منظور از اونا کیه..این به دردم میخوره ایا؟(´Д` )
یه در اون سمت بود که چسب خورده بود..که یهو یه چیزی از بیرون بهش کوبیده شد
سوآ : ریدم
از اون در رفتم بیرون..
سوآ : نباید داد میزدم
از پله رفتم بالا
سوآ : این اخرین طبقس..دیگه راهی ندارم
حس میکنم قلبم میخواد از جا کنده شه
دیگه نمیتونم بدوم
میترسم...میترسم.. میترسم"بغض"
"صدای قدم"
سوآ : "وحشت"
ن..نکنه پیدام کردن
برگشتم
ن..نه.یه ادمه
و..واقعا!!! یه ادمه!
تبری که دستش بود رو سمتم بلند کرد...چ..چیکار میخواد بکنه
دستامو رو سرم گزاشتم
سوآ :"جیغ زدن"
۱۵.۴k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.