پارت پنجم
تهیونگ: رفتم داخل اتاق...... چرا دوستت حرف نمیزنه
میا: چون فقط جواب منو میده و از بقیه ی ادما خوشش نمیاد
تهیونگ: پس تو باید اطلاعاتشو بدی
میا: شروع کن
تهیونگ: اسمش
میا: کیم انی
تهیونگ: سنش
میا: نوزده
تهیونگ: اسم پدر و مادرش
میا: مردن
تهیونگ: کسه دیگه ای رو داره
میا: توی یه سالگی یه داداش داشت ولی مامان باباش از خونه بیرونش میکنن
تهیونگ: باشه پروندتونو میدم به رئیس تا حکمتون تعیین بشه
میا: به سلامت
تهیونگ: رفتم سمت اتاق رئیس در زدم و وارد شدم و پرونده رو دادم بهش و بعد رفتم بیرون
میا: حوصلم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم بخوابم سرمو گذاشتم روی میزو خوابیدم
جیمین: هعییییی خدا مردیم سر پرونده ی این دوتا
تهیونگ: اره سه سال بدون هیچ ردی فرار کرد
جیمین: ولی بلاخره دستگیرشون کردیم
تهیونگ: اره....... امممم جیمین
جیمین: بله
تهیونگ: اون دختره بود میا
جیمین: خب
تهیونگ: یه حس عجیبیو بهم منتقل میکنه
جیمین: چه حسی
تهیونگ: نمیدونم ولی هر وقت میبینمش مثل اهنربا جذبش میشم
جیمین: پسر نکنه عاشقش شده باش
تهیونگ: امکان نداره مپ پسر سرد و بی روح اداره که به دخترا پام نمیده
جیمین: حتا بد ترین ادماو عاشق شدن
تهیونگ: هعییییی ولش بیا قهوه بخوریم خستگی از تنمون در بره
جیمین: موافقم........ رفتیم و از کافه دوتا قهوه گرفتیمو اومدیم
تهیونگ: همین که خواستیم شروع کنیم به خورن قهوه سوهو اومد «یکی از بچه های اداره شون»
سوهو: رئیس کارتون داره
حیمین: همین الان نشستیم
سوهو: گفت سریع بیایین وگرنه حسابتونو میرسه
تهیونگ: هعییییییییی جیمین پاشو بریم
جیمین: باشه........ رفتیم سمت اتاق رئیس.... در زدیم و وارد شدیم
تهیونگ: ما رو صدا زدین رئیس
رئیس: اره گفتم بیایین چون پرونده رو فرستادم دادگاه. حکمو سادر کردپ
تهیونگ: خب حکمشون چیه
رئیس: دوسال باید زیر نظر پلیس یا حتا واسه احتیاط بیشتر با پلیس زندگی کنن تا حکمشون تموم شده...... وووووو
تهیونگ: خب
رئیس: اون دوتا میان پیش.........
میدونم جای حساسی تموم کردم ولی هب میزارم رو دلتون بمونه رفقا فقط حمایت حمایت حمایت پلیززززز
شرط
7 تا کامنت
مراقب خودتون باشین خدافظ
میا: چون فقط جواب منو میده و از بقیه ی ادما خوشش نمیاد
تهیونگ: پس تو باید اطلاعاتشو بدی
میا: شروع کن
تهیونگ: اسمش
میا: کیم انی
تهیونگ: سنش
میا: نوزده
تهیونگ: اسم پدر و مادرش
میا: مردن
تهیونگ: کسه دیگه ای رو داره
میا: توی یه سالگی یه داداش داشت ولی مامان باباش از خونه بیرونش میکنن
تهیونگ: باشه پروندتونو میدم به رئیس تا حکمتون تعیین بشه
میا: به سلامت
تهیونگ: رفتم سمت اتاق رئیس در زدم و وارد شدم و پرونده رو دادم بهش و بعد رفتم بیرون
میا: حوصلم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم بخوابم سرمو گذاشتم روی میزو خوابیدم
جیمین: هعییییی خدا مردیم سر پرونده ی این دوتا
تهیونگ: اره سه سال بدون هیچ ردی فرار کرد
جیمین: ولی بلاخره دستگیرشون کردیم
تهیونگ: اره....... امممم جیمین
جیمین: بله
تهیونگ: اون دختره بود میا
جیمین: خب
تهیونگ: یه حس عجیبیو بهم منتقل میکنه
جیمین: چه حسی
تهیونگ: نمیدونم ولی هر وقت میبینمش مثل اهنربا جذبش میشم
جیمین: پسر نکنه عاشقش شده باش
تهیونگ: امکان نداره مپ پسر سرد و بی روح اداره که به دخترا پام نمیده
جیمین: حتا بد ترین ادماو عاشق شدن
تهیونگ: هعییییی ولش بیا قهوه بخوریم خستگی از تنمون در بره
جیمین: موافقم........ رفتیم و از کافه دوتا قهوه گرفتیمو اومدیم
تهیونگ: همین که خواستیم شروع کنیم به خورن قهوه سوهو اومد «یکی از بچه های اداره شون»
سوهو: رئیس کارتون داره
حیمین: همین الان نشستیم
سوهو: گفت سریع بیایین وگرنه حسابتونو میرسه
تهیونگ: هعییییییییی جیمین پاشو بریم
جیمین: باشه........ رفتیم سمت اتاق رئیس.... در زدیم و وارد شدیم
تهیونگ: ما رو صدا زدین رئیس
رئیس: اره گفتم بیایین چون پرونده رو فرستادم دادگاه. حکمو سادر کردپ
تهیونگ: خب حکمشون چیه
رئیس: دوسال باید زیر نظر پلیس یا حتا واسه احتیاط بیشتر با پلیس زندگی کنن تا حکمشون تموم شده...... وووووو
تهیونگ: خب
رئیس: اون دوتا میان پیش.........
میدونم جای حساسی تموم کردم ولی هب میزارم رو دلتون بمونه رفقا فقط حمایت حمایت حمایت پلیززززز
شرط
7 تا کامنت
مراقب خودتون باشین خدافظ
۴.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.