فیک جیمین مافیا من
پارت:10
-من اینجا چیکار میکنم
+چته وحشی دیشب روی پله ها خوابت برده بود اوردمت اینجا بخوابی
-ت لازم نکرده به من خوبی کنی دیگه هم به من دست نزن
+چرا بهت دست نزنم اون کسی ک هرشب زیر خوابشی ناراحت میشه
-من زیر خواب کسی نیستم تو این همه مدت کجا بودی صد در صد پیش عشقت چرا برگشتی ها اون ولت کرد چرا اومدی
+بهم خیانت کرد منم کشتمش اگ ی روزی بفهمم توهم به من خیانت کردی میکشمت
-ت تو چیکارش کردی
+کشتمش
ات توی شک داشت به جیمین نگاه میکرد که روی زانوش افتاد و گفت:
-میخام برم نمیخام با ی قاتل توی ی خونه زندگی کنم
جیمین که تازه متوجه موضوع شده بود رفت سمت ات
که ات اون رو پس زد
-به من دست نزن
+هیش از من نترس من به تو اسیبی نمیزنم
-بزار برم من زندگی قبلیم رو میخام دلم برا مامانم تنگ شده کارت که با من تمام شده بزار برم
+متاسفم هرچیزی غیر از رفتنت بخای انجام میدم برات ولی ازم نخواه بزارم بری من دوست دارم ات لطفا بهم اعتماد کن
-ت تو ی قاتلی من عاشق ی قاتل نمیشم
جیمین ناراحت بلند شد و رفت بیرون
و در رو قفل کرد
+ببخشید ولی مجبورم نمیخام توهم از دست بدم
___________________________________________
۱سال بعد
ویو ات:
یک ساله ک منو توی خونش زندانی کرده
به زور باهام ازدواج کرد
به غیر از ی بار ک مست بود دیگه باهام کاری نکرد انگار فقط میخاست که من پیشش باشم ولی خیلی رفتارش فرق کرده بود خیلی باهام خوب بود
منم دیگه تقلایی برای رفتن نداشتم ی جورایی دوسش داشتم
اون روزم مثل همیشه در اتاقم باز کرد و اومد تو
+برات غذا اوردم
غذا رو گذاشت روی میز و خواست بره که
-جیمین
+بله
رفتم سمتش که بغلش کردم
اولش توی شک بود که بعد ک ازش جدا شدم گفتم:
-م من دوست دارم
+چی
-من دوست دارم پارک جیمین
-منم دوست دارم
و بوسه ای رو شروع کردن
جیمین ات رو هول داد و انداختش روی تخت و رفت سراغ لباس های ات .....(دیگه خودتون میدونید)
______________________________________
دو هفته بعد
ویو ات :
امروز نوبت دکتر داشتم نمیدونم چم شده بود چند روزی حالم خوب نبود
رفتم و دکتر بهم گفت که علائم بارداریه
من باردارم
وقتی به جیمین گفتم که داره بابا میشه خیلی خوشحال شد و زندگی خوب و خوشی داشتن
(دیگه برو)
*پایان*
#فیک #جیمین #بی_تی_اس
-من اینجا چیکار میکنم
+چته وحشی دیشب روی پله ها خوابت برده بود اوردمت اینجا بخوابی
-ت لازم نکرده به من خوبی کنی دیگه هم به من دست نزن
+چرا بهت دست نزنم اون کسی ک هرشب زیر خوابشی ناراحت میشه
-من زیر خواب کسی نیستم تو این همه مدت کجا بودی صد در صد پیش عشقت چرا برگشتی ها اون ولت کرد چرا اومدی
+بهم خیانت کرد منم کشتمش اگ ی روزی بفهمم توهم به من خیانت کردی میکشمت
-ت تو چیکارش کردی
+کشتمش
ات توی شک داشت به جیمین نگاه میکرد که روی زانوش افتاد و گفت:
-میخام برم نمیخام با ی قاتل توی ی خونه زندگی کنم
جیمین که تازه متوجه موضوع شده بود رفت سمت ات
که ات اون رو پس زد
-به من دست نزن
+هیش از من نترس من به تو اسیبی نمیزنم
-بزار برم من زندگی قبلیم رو میخام دلم برا مامانم تنگ شده کارت که با من تمام شده بزار برم
+متاسفم هرچیزی غیر از رفتنت بخای انجام میدم برات ولی ازم نخواه بزارم بری من دوست دارم ات لطفا بهم اعتماد کن
-ت تو ی قاتلی من عاشق ی قاتل نمیشم
جیمین ناراحت بلند شد و رفت بیرون
و در رو قفل کرد
+ببخشید ولی مجبورم نمیخام توهم از دست بدم
___________________________________________
۱سال بعد
ویو ات:
یک ساله ک منو توی خونش زندانی کرده
به زور باهام ازدواج کرد
به غیر از ی بار ک مست بود دیگه باهام کاری نکرد انگار فقط میخاست که من پیشش باشم ولی خیلی رفتارش فرق کرده بود خیلی باهام خوب بود
منم دیگه تقلایی برای رفتن نداشتم ی جورایی دوسش داشتم
اون روزم مثل همیشه در اتاقم باز کرد و اومد تو
+برات غذا اوردم
غذا رو گذاشت روی میز و خواست بره که
-جیمین
+بله
رفتم سمتش که بغلش کردم
اولش توی شک بود که بعد ک ازش جدا شدم گفتم:
-م من دوست دارم
+چی
-من دوست دارم پارک جیمین
-منم دوست دارم
و بوسه ای رو شروع کردن
جیمین ات رو هول داد و انداختش روی تخت و رفت سراغ لباس های ات .....(دیگه خودتون میدونید)
______________________________________
دو هفته بعد
ویو ات :
امروز نوبت دکتر داشتم نمیدونم چم شده بود چند روزی حالم خوب نبود
رفتم و دکتر بهم گفت که علائم بارداریه
من باردارم
وقتی به جیمین گفتم که داره بابا میشه خیلی خوشحال شد و زندگی خوب و خوشی داشتن
(دیگه برو)
*پایان*
#فیک #جیمین #بی_تی_اس
۹۹.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.