part 4
#part_4
#فرار
-باید برگردید اقا گفتن بیاید الان عاقد منتظره
دستمو جلو دهنم گذاشتمو چشمام گرد شد ؟ چی عاقد کی اومد یعنی واقعا این اخرین فرصتم بود؟اره معلومه صدای از درونم فریاد زد .گمشو دیگههههههه الان میاد جلو فرار کن احمق !اره باید فرار کنم .دامنمو محکم گرفتمو هول
نگاش کردم .
- ت..تو برو ..الان من میام .
پوزخند زد و اومد جلو .
- د ن دیگهههه. باهم میریم .
دیدم نه مثه اینکه زبون فرشته ها حالیش نمیشهه منم نامردی نکردمو برگشتم دوتا پا داشتم دو تا دیگه قرض گرفتمو الفرااااارررر ! حالا بدو کی ندو. صدای داد محافظ که نمیزاشت فکر کنم دارم از کجا میرم . قلبم عین گنجیشک میزد !این مرده هم خاک تو سرش عین این زنای حامله میدوید .من با این لباسم که سه متر بود خر کشون ازین جلو تر بودم !!وای که کم کم داشتم پس میفتادم هر کی منو اونجوری میدید واسه دو دقیقه کالا میرفت تو هنگ !حقم داشتن عروس به اون جیگری داره عین میگ میگ میدوه !یه مردم دنبالش لابد میگن شب عروسیش بازیش گرفته سرمو تکون دادم تا فکرارو از خودم دور کنم .دیگه داشتم از حال میرفتم . با این که دویده بودم تنم یخ کرده بود . مرده داشت نزدیکم میشد . چشم چرخوندم اطراف و ببینم که یهو...
جلوم یه خونه باغ بزرگ با نمای سفید دیدم دوییدم سمتش.میرفتم این بالا عمرا پیدام میکرد .اول عین این دزدا کفشامو انداختم بعدم کولمو بعدم خودم عین مارمولک به هزار بدبختی با این لباسم رفتم بالا. خیییلی دیوارش بلند بود . ولی مربع های کوچولویی یه واسه نماش داشت خیلی کمکم کرد و بالاخره رفتم بالا برگشتم دیدم محافظه داره با چشم دنبالم میگرده یکم دیگه مونده بود بگیرتم که عین منگالا پرش ازاد زدمو خودمو پرت کردم اومدم جیغ بزنم که دیدم تو یه درخت نرم فرود اومدم قربون خودمو شانسم .درخت زیر پام بود بعد عین خوشحالا یکم فکر کردم وا اینجا که درخت نداشت درختم که نرم نیست...
حمایت شه...
#فرار
-باید برگردید اقا گفتن بیاید الان عاقد منتظره
دستمو جلو دهنم گذاشتمو چشمام گرد شد ؟ چی عاقد کی اومد یعنی واقعا این اخرین فرصتم بود؟اره معلومه صدای از درونم فریاد زد .گمشو دیگههههههه الان میاد جلو فرار کن احمق !اره باید فرار کنم .دامنمو محکم گرفتمو هول
نگاش کردم .
- ت..تو برو ..الان من میام .
پوزخند زد و اومد جلو .
- د ن دیگهههه. باهم میریم .
دیدم نه مثه اینکه زبون فرشته ها حالیش نمیشهه منم نامردی نکردمو برگشتم دوتا پا داشتم دو تا دیگه قرض گرفتمو الفرااااارررر ! حالا بدو کی ندو. صدای داد محافظ که نمیزاشت فکر کنم دارم از کجا میرم . قلبم عین گنجیشک میزد !این مرده هم خاک تو سرش عین این زنای حامله میدوید .من با این لباسم که سه متر بود خر کشون ازین جلو تر بودم !!وای که کم کم داشتم پس میفتادم هر کی منو اونجوری میدید واسه دو دقیقه کالا میرفت تو هنگ !حقم داشتن عروس به اون جیگری داره عین میگ میگ میدوه !یه مردم دنبالش لابد میگن شب عروسیش بازیش گرفته سرمو تکون دادم تا فکرارو از خودم دور کنم .دیگه داشتم از حال میرفتم . با این که دویده بودم تنم یخ کرده بود . مرده داشت نزدیکم میشد . چشم چرخوندم اطراف و ببینم که یهو...
جلوم یه خونه باغ بزرگ با نمای سفید دیدم دوییدم سمتش.میرفتم این بالا عمرا پیدام میکرد .اول عین این دزدا کفشامو انداختم بعدم کولمو بعدم خودم عین مارمولک به هزار بدبختی با این لباسم رفتم بالا. خیییلی دیوارش بلند بود . ولی مربع های کوچولویی یه واسه نماش داشت خیلی کمکم کرد و بالاخره رفتم بالا برگشتم دیدم محافظه داره با چشم دنبالم میگرده یکم دیگه مونده بود بگیرتم که عین منگالا پرش ازاد زدمو خودمو پرت کردم اومدم جیغ بزنم که دیدم تو یه درخت نرم فرود اومدم قربون خودمو شانسم .درخت زیر پام بود بعد عین خوشحالا یکم فکر کردم وا اینجا که درخت نداشت درختم که نرم نیست...
حمایت شه...
۲.۸k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.