پارت 24
دیگه چیزی نفهمیدم و چشام سیاهی رفت وقتی چشام رو باز کردم توی بیمارستان بودم با یادآوری هانی زود سر جام نشستم و داد زدم
پرستار پرستار کسی اونجا نیست
پدرم توی در نمایان شد پسرم حالت خوبه
پدر هانی اون کجاست
پسرم اون
اون چی پدر هانی کجاست
پسرم ما توی ساختمان یه جسد دختر پیدا کردیم چون جسد سوخته بود نمیتونستیم تشخیص بدیم کیه ولی
نه نه پدر اون هانی نیست اون الان اونجا منتظر منه بزارید برم پدر
پسرم متاسفم افسر پارک اون وفات کرده
نه نه نهههههه هانیییییییییییی
3ماه بعد
سه ماه از اون اتفاق میگذشت جین مرگ هانی رو قبول کرده بود و الان فقط به یه چیز فکر میکرد انتقام
گرفتن انتقام از کسی که معشوقش رو با خودش برد
روزی که هانی مرد اون عین زنده های متحرک شده بود و فقط به انتقام فکر میکرد
جیمین جین مطمئنی که میخوای این کار رو انجام بدی
جین من میخوام برم پس جلوم رو نگیر
کوک موفق باشی
جیمین کوک به نظرت جین چرا اینقدر تغییر کرد
کوک معلومه به خاطر مرگ افسر پارک اینطور شده فک کنم عاشقش شده بود
جیمین حتما خیلی دردناک بوده براش
کوک آره اما این کار درست نیست جین اگه الان به اونجا بره ممکنه بشناسنش
جیمین با اون گریمی که کرده بود من به زور شناختمش به نظرم اتفاقی نمیوفته
کوک امیدوارم اینطور باشه
جین ویو
رسیدم به آدرس عمارت در رو زدم خدمتکاری در رو باز کرد رفتم داخل اونجا بود چطور میتونست اینقدر راحت بشینه در حالی که عشق من توی اون خاک سرد نشسته دستام رو مشت کردم و قدم به قدم بهش نزدیک شدم و گفتم سلام من لی هیونک شی هستم واسه بادیگارد شدن اومدم اینجا
لی هیونک تو رو تا حالا جایی ندیدم
شاید توی کابوس تون ببینید
چیزی گفتی
نه من تا حالا شما رو ندیده بودم
پرستار پرستار کسی اونجا نیست
پدرم توی در نمایان شد پسرم حالت خوبه
پدر هانی اون کجاست
پسرم اون
اون چی پدر هانی کجاست
پسرم ما توی ساختمان یه جسد دختر پیدا کردیم چون جسد سوخته بود نمیتونستیم تشخیص بدیم کیه ولی
نه نه پدر اون هانی نیست اون الان اونجا منتظر منه بزارید برم پدر
پسرم متاسفم افسر پارک اون وفات کرده
نه نه نهههههه هانیییییییییییی
3ماه بعد
سه ماه از اون اتفاق میگذشت جین مرگ هانی رو قبول کرده بود و الان فقط به یه چیز فکر میکرد انتقام
گرفتن انتقام از کسی که معشوقش رو با خودش برد
روزی که هانی مرد اون عین زنده های متحرک شده بود و فقط به انتقام فکر میکرد
جیمین جین مطمئنی که میخوای این کار رو انجام بدی
جین من میخوام برم پس جلوم رو نگیر
کوک موفق باشی
جیمین کوک به نظرت جین چرا اینقدر تغییر کرد
کوک معلومه به خاطر مرگ افسر پارک اینطور شده فک کنم عاشقش شده بود
جیمین حتما خیلی دردناک بوده براش
کوک آره اما این کار درست نیست جین اگه الان به اونجا بره ممکنه بشناسنش
جیمین با اون گریمی که کرده بود من به زور شناختمش به نظرم اتفاقی نمیوفته
کوک امیدوارم اینطور باشه
جین ویو
رسیدم به آدرس عمارت در رو زدم خدمتکاری در رو باز کرد رفتم داخل اونجا بود چطور میتونست اینقدر راحت بشینه در حالی که عشق من توی اون خاک سرد نشسته دستام رو مشت کردم و قدم به قدم بهش نزدیک شدم و گفتم سلام من لی هیونک شی هستم واسه بادیگارد شدن اومدم اینجا
لی هیونک تو رو تا حالا جایی ندیدم
شاید توی کابوس تون ببینید
چیزی گفتی
نه من تا حالا شما رو ندیده بودم
۵۸.۷k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.