پارت ۲۳
پارت ۲۳
دست من نیست 🤍ا/ت: بچه ها من چند تا دورغ بهتون گفتم
جین: چی چی رو دروغ گفتی؟
ا/ت: من فامیلمسون کیم و آقای کیم پدر منه
جینا: جـ. جدی جدی میگی تو تو دختر یکی از پولدار تریم مرد های جهانی
ا/ت: اره و یک چیز دیگه
اعضا: دیگه چی:؟
ا/ت: اروند هست
جینا: خووب
ا/ت: اون برای اینکه اوستاد بشه نیومد اون بادیگارد من و چون میخواست حواسش به من باشه اومده بود
شوگا: اون بادیگارد اصلا با عقل جور در نمیاد
ا/ت: و اخرین چیز من امروز برای خدافظی اومد
کوک: مگه کجا میری
ا/ت:(بدون اینکه به کوک نگاه کنه) برای همیشه از این کشور میرم
جینا و اعضا: ها. چـ.چی
ا/ت: همین که فهمیدین این زنگ آخرین زنگه شما باید یک چیز دیگه هم بدونید من میرم کلاس اونجا میفهمید (سرد و مهربون)
(اعضا و جینا توی شک)
ویو جونکوک
خودمو جمع کردم من نمیزارم اون بره داشت میرفت سمت کلاس که من بدوبدو رفتم دستشو کشیدم و بردم داخل یک ایک کلاس خالی و درو قفل کردم
ویو ا/ت
داستم میرفتم کلاس که یکی دستمو کشید برد توی کلاس خالی واستا جـ.جونگ کوک اون اینجا چیکار میکنه اومد سمتم منو چسبند به دیوار نفساشو روی صورتم احساس میکردم
ا/ت: جونگ کوک داری چیکار میکنی برو عقب
کوک: تو چی کار داری میخوام بغل عشقم باشم
ا/ت: کوک تو دوست دختر داری
کوک: دروغ گفتم
ا/ت: چی؟
کوک: دروغ گفتم من از اول عاشقت بودم میخواستم (داستان رو تعریف کرد)
ا/ت: چرا اینکار کردی (بغض•میزنه روی روی سینه کوک)
کوک:(دستاشو میگیره و میکشش توی بغلش و لبشو آروم میک میزن)
ا/ت:(اولش توی شوک بودم ولی لبش خیلی خوب بود منم همراهی کردم)
کوک:(ازش جداشدم و دوباره نزدیکش شدم)
کوک: عاشقتم
ا/ت: من بیشتر عشقم
از کلاس رفتیم بیرون که بابامو دیدم سرمو برگردوندم بیش کوک
ا/ت: میخوام به بابام بگم نامزد دارم
کوک: نامزد؟
ا/ت: بوسی روی گونش گذاشتم و مثل بچه ها بدو بدو رفتم پیش بابام
بکیون: ا/ت چرا همه میگن من دوست پسر توی
ا/ت: چون خیلی خوشتیپی
بکیون: خب.و
ا/ت: بابا و یه چیزی شده من یک کاری کردم
بکیون: چیکار کردی؟
ا/ت: باب من عاشق یک پسر شدم
بکیون: جدی
ا/ت: اره بابا
بکیون: این پسر خوش شانس کی هست!
ا/ت: جئون جونگ کوک (با دستش اشاره میکنه بهش)(کوک داره با مامان باباش صحبت میکنه که همزمان اونم به من اشاره کرد انگاری اونم گفته ) دیدم پدرم داره میخنده
بکیون: خوشتیپه ازش خوشم اومد
ا/ت: مشکلی نداری
بکیون: من کیه از انتخابات مخالف بودم 🐣
ا/ت: بابا یک کاری کنم:
بکیون: چیکار
لطفا حمایت شه🫂
پشیمون نمیشی👌
#بی تی اس 🦋#رمان#جونگ کوک🦋 #جین
#جیمین🦋#تهیونگ # شوگا🦋#جیهوپ🦋
#نامجون🦋 #فیک #تک پارتی🦋#چند پارتی
#سناریو بی تی اس 🦋#سناریو #عاشقانه🦋 #مافیایی
#BTS#🦋ARYI #💜
دست من نیست 🤍ا/ت: بچه ها من چند تا دورغ بهتون گفتم
جین: چی چی رو دروغ گفتی؟
ا/ت: من فامیلمسون کیم و آقای کیم پدر منه
جینا: جـ. جدی جدی میگی تو تو دختر یکی از پولدار تریم مرد های جهانی
ا/ت: اره و یک چیز دیگه
اعضا: دیگه چی:؟
ا/ت: اروند هست
جینا: خووب
ا/ت: اون برای اینکه اوستاد بشه نیومد اون بادیگارد من و چون میخواست حواسش به من باشه اومده بود
شوگا: اون بادیگارد اصلا با عقل جور در نمیاد
ا/ت: و اخرین چیز من امروز برای خدافظی اومد
کوک: مگه کجا میری
ا/ت:(بدون اینکه به کوک نگاه کنه) برای همیشه از این کشور میرم
جینا و اعضا: ها. چـ.چی
ا/ت: همین که فهمیدین این زنگ آخرین زنگه شما باید یک چیز دیگه هم بدونید من میرم کلاس اونجا میفهمید (سرد و مهربون)
(اعضا و جینا توی شک)
ویو جونکوک
خودمو جمع کردم من نمیزارم اون بره داشت میرفت سمت کلاس که من بدوبدو رفتم دستشو کشیدم و بردم داخل یک ایک کلاس خالی و درو قفل کردم
ویو ا/ت
داستم میرفتم کلاس که یکی دستمو کشید برد توی کلاس خالی واستا جـ.جونگ کوک اون اینجا چیکار میکنه اومد سمتم منو چسبند به دیوار نفساشو روی صورتم احساس میکردم
ا/ت: جونگ کوک داری چیکار میکنی برو عقب
کوک: تو چی کار داری میخوام بغل عشقم باشم
ا/ت: کوک تو دوست دختر داری
کوک: دروغ گفتم
ا/ت: چی؟
کوک: دروغ گفتم من از اول عاشقت بودم میخواستم (داستان رو تعریف کرد)
ا/ت: چرا اینکار کردی (بغض•میزنه روی روی سینه کوک)
کوک:(دستاشو میگیره و میکشش توی بغلش و لبشو آروم میک میزن)
ا/ت:(اولش توی شوک بودم ولی لبش خیلی خوب بود منم همراهی کردم)
کوک:(ازش جداشدم و دوباره نزدیکش شدم)
کوک: عاشقتم
ا/ت: من بیشتر عشقم
از کلاس رفتیم بیرون که بابامو دیدم سرمو برگردوندم بیش کوک
ا/ت: میخوام به بابام بگم نامزد دارم
کوک: نامزد؟
ا/ت: بوسی روی گونش گذاشتم و مثل بچه ها بدو بدو رفتم پیش بابام
بکیون: ا/ت چرا همه میگن من دوست پسر توی
ا/ت: چون خیلی خوشتیپی
بکیون: خب.و
ا/ت: بابا و یه چیزی شده من یک کاری کردم
بکیون: چیکار کردی؟
ا/ت: باب من عاشق یک پسر شدم
بکیون: جدی
ا/ت: اره بابا
بکیون: این پسر خوش شانس کی هست!
ا/ت: جئون جونگ کوک (با دستش اشاره میکنه بهش)(کوک داره با مامان باباش صحبت میکنه که همزمان اونم به من اشاره کرد انگاری اونم گفته ) دیدم پدرم داره میخنده
بکیون: خوشتیپه ازش خوشم اومد
ا/ت: مشکلی نداری
بکیون: من کیه از انتخابات مخالف بودم 🐣
ا/ت: بابا یک کاری کنم:
بکیون: چیکار
لطفا حمایت شه🫂
پشیمون نمیشی👌
#بی تی اس 🦋#رمان#جونگ کوک🦋 #جین
#جیمین🦋#تهیونگ # شوگا🦋#جیهوپ🦋
#نامجون🦋 #فیک #تک پارتی🦋#چند پارتی
#سناریو بی تی اس 🦋#سناریو #عاشقانه🦋 #مافیایی
#BTS#🦋ARYI #💜
۲۷.۶k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.