عشقی که بهم دادی
"part 18"
بعید میدونم توی ده دقیقه بتونه جمش کنه
_این وو(داد)
این وو سراسیمه اومد تو و گفت
! بله رئیس چیشده؟
_ا.ت اومده؟
! نه قربان...هموز یه ربع تا ۹ مونده
_وقتی اومد راس ساعت ۹ نفرستیش تو
! چرا قربان....
_این وو...فک نمیکنی این روزا خیلی فضول شدی؟...چرا انقدر سوال پیچ میکنی منو؟!!!!.
!چشم قربان ببخشید
_مرخصی
احترام گذاشت و رفت بیرون
اینجوری میتونم یکم اذیتش کنم
فعلا فقط اینجوری میتونم ازش انتقام بگیرم
اونم با روش بچهگانه
نمیدونم چرا ولی دوست دارم دق و دلی این سالا رو سرش خالی کنم...حقشه!
*از زبان ا.ت
رسیدم دم در شرکت
هنوز ۵ دقیقه وقت داشتم
با آسانسور رفتم بالا و توی اتاق انتظار نشستم
الاناس که ساعت ۹ شه
*۱۰ دقیقه بعد
از استرس پاهامو تکون میدادم
چرا هنوز نذاشته بیام تو
یهو دیدم این وو داره از جلوم رد میشه
+جناب؟
!بله خانم کیم
+من ساعت ۹ وقت ملاقات داشتم
! بله...ولی رئیس گفتن منتظر بمونین
+ولی من عجله....
! خانم کیم لطفا صبر کنید
اینو گفت و بدون مکث رد شد
ببخشید کم بود این پارت قول میدم پارتای بعدی جبران کنم🫰🏻🍭
دوست دارین عکس همه رو یه دور بذارم؟!!
بعید میدونم توی ده دقیقه بتونه جمش کنه
_این وو(داد)
این وو سراسیمه اومد تو و گفت
! بله رئیس چیشده؟
_ا.ت اومده؟
! نه قربان...هموز یه ربع تا ۹ مونده
_وقتی اومد راس ساعت ۹ نفرستیش تو
! چرا قربان....
_این وو...فک نمیکنی این روزا خیلی فضول شدی؟...چرا انقدر سوال پیچ میکنی منو؟!!!!.
!چشم قربان ببخشید
_مرخصی
احترام گذاشت و رفت بیرون
اینجوری میتونم یکم اذیتش کنم
فعلا فقط اینجوری میتونم ازش انتقام بگیرم
اونم با روش بچهگانه
نمیدونم چرا ولی دوست دارم دق و دلی این سالا رو سرش خالی کنم...حقشه!
*از زبان ا.ت
رسیدم دم در شرکت
هنوز ۵ دقیقه وقت داشتم
با آسانسور رفتم بالا و توی اتاق انتظار نشستم
الاناس که ساعت ۹ شه
*۱۰ دقیقه بعد
از استرس پاهامو تکون میدادم
چرا هنوز نذاشته بیام تو
یهو دیدم این وو داره از جلوم رد میشه
+جناب؟
!بله خانم کیم
+من ساعت ۹ وقت ملاقات داشتم
! بله...ولی رئیس گفتن منتظر بمونین
+ولی من عجله....
! خانم کیم لطفا صبر کنید
اینو گفت و بدون مکث رد شد
ببخشید کم بود این پارت قول میدم پارتای بعدی جبران کنم🫰🏻🍭
دوست دارین عکس همه رو یه دور بذارم؟!!
۳.۶k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.