دیدار ناگهانی. 💖 پارت دوم
مینطور درس دیدم راه دور بود براهمین اسنپ گرفتم راه افتادم تا رسیدم زنگ زدم که یهو...............
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه خانومی در را وا کرد و منو همراهی کرد تو و باهم درمورد کار حرف زدیم بعد بهم یه اتاق داد
واییییییییی چه اتاق بزرگ خوشگلیه رفتم لباسام عوض کردم و رفتم تو سالن چشمم به یه اتاق خورد منم خیلی کنجکاوم رفتم تو اون اتاق تا چشمم به یه دختر کوچولو خیلی ناز افتاد
از امدن باخبر شد(علامت ا/ت+ علامت بورا_)
_بابام گفته بود قراره پرستار جدید بیاد پس تو بودی خوبب اسمت چیه؟
+سلام کوچولو اسم من ا/ت هست اره درست گفتی
_من کوچولو نیستم کوچولو خودتی خوب بیخال اسم منم بوراست
ا/ت تو ذهنش:
فک نمیکردم انقدر حاضر جواب باشه درست مثل بچگیامه
_میخوای تا شب اینجا وایسی؟ بیا باهم بازی کنیم حوصلم سر رفته
+باشه اوم خوب چه بازی دوست دوست داری؟
_قایم موشک
+باشه پس بزن بریم
چند مینی بعد:
دیگه فقت ناهار بود به بورا گفتم بره تو اتاق بازی کنه تا من برم ناهار درست کنم براهمین سریع یه چیز خوشمزه که مامانم همیشه درست میکرد درست کردم بوش که خیلی خوب بود
رفتم بورا را صدا زدم
+بورا؟
_بله؟
+بیا بریم برا ناهار دستش گرفتم باهم رفتیم به سمت آشپز خونه
_میگم ا/ت میدونی که تو از همه پرستارا بهتری با اینکه تازه امدی مثل مامانم میمونی
از زبان ا/ت
لبخندی از رو ناراحتی زدم دیدم منو بغل کرد منم نشستم تا هم قد بشیم منم بغلش کردم خوببب دیگه بسه بریم ناهار بخوریم
_باشه خانم دراز (خنده)
+😂
داشتیم ناهار میخوردیم که دیدم یه مرده ای امد کنار بورا نشست بوراهم پرید بغلش گفت:« بابایی دلم برات تنگ شده بود»
تهیونگ: منم همینطور دختر قشنگم
با حرف تهیونگ به خودم امدم
(علامت ا/ت ~ علامت تهیونگ&)
&خانم ا/ت؟ خانم ا/ت چند بار صداش زد
~اها بله
&چند بار صدات زدم
~ببخشید فکرم مشغول بود خوب کاری باهام داشتین؟
&بله خوب میخواستم بگم از اتاقتون راضی هستین؟
~اهان بله ممنون
از زبان تهیونگ:
از سرکار برگشتم رفتم پیش بورا دیدم امد بقلم کرد منم بقلش کردم باهام حرف زدیم نمیدونم چرا از این ا/ت خوشم امده انگار با بقیه فرق داره
(داره با خودش حرف میزنه)
نه من نباید عاشق اون بشم اصلاننننن من حتا نمیدونم قبلا کجا زندگی میکرده یا پدر مادرش کجان اصلا نباید عاشق بشمممم
سعی کردم بحث باز کنم
اخه این چه سوالییی بود من پرسیدممم اخهه هرچیی وللش فکرم مشغولش نمیکنمم
چند ساعت بعد:
از زبان ا/ت
خوب بورا انقدر بازی کرده بود خوابش برد
منم رفتم رو تخت ولو شدم
اخیششش خو برم ببینم چخبره تو گوشیم دیدم یونا پیام داده
پیام یونا:
سلام ا/ت خوبی خررر معلومه چند روزه کجایی میگم برای پس فردا یه لباس برا خودمون خریدممم
پیام ا/ت
سلام یونا خوبی ببخشید سرم شلوغ بود یادم رفت پیام بهت بدم واییی خیلی قشنگه
بعد از اون داشتم فکر میکردم که پس فردا چخبره که یادم امد وایییی پس فردا با یوناا قرار دارم البته خوشانسی اینکه اونروزم مرخصیم چقدرررر خوبببب
رفتم به بورا سر بزنم دیدم بیدار شده داره نقاشی میکشه
+عه بیدار شدی
_میخواستی بیدار نشمم؟
+بچه یه چیزی میگم چنتا میشنوم که😂
_خوب دیگه😂
+بورا
_بله
نظرت چیه بریم یه چیزه خوشمزه درست کنیم؟ مثل اوم اوم اها کیک
_اهوم ایولللل بزن بریم ا/ت خودمییییی
+😂
داشتیم با بورا کیک درست میکردیم
❤️🔥ــــــــــــــــــــــــــــــ چند مینی بعد ــــــــــــــــــــــ❤️🔥
خوب کیک درست شد به بورا دادم بخوره کمی هم برا تهیونگ اجوما گزاشتم
رفتم به اجوما کیک دادم خیلی مهربونهه
اومدم تو آشپز خونه دیدم تهیونگ زود تر که کیک بدم دارع میخوره
~عه اقای کیم تهیونگ؟
&عه ا/ت شرمنده خیلی خوشمزه بود نتونستم تحمل کنم😂
~نه این برا خودتون بود میخواستم براتون بیارم
&مرسیی راستی کیکت هم خیلی خوشمزه بود
~نوش جان
💜ـــــــــــــــــــــــــــــ تمام ــــــــــــــــــــــــــــ💜
خب امید وارم خوشتون امده باشه لاید فراموش نشه حمایت کنید بوسس بهتون💖✨
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه خانومی در را وا کرد و منو همراهی کرد تو و باهم درمورد کار حرف زدیم بعد بهم یه اتاق داد
واییییییییی چه اتاق بزرگ خوشگلیه رفتم لباسام عوض کردم و رفتم تو سالن چشمم به یه اتاق خورد منم خیلی کنجکاوم رفتم تو اون اتاق تا چشمم به یه دختر کوچولو خیلی ناز افتاد
از امدن باخبر شد(علامت ا/ت+ علامت بورا_)
_بابام گفته بود قراره پرستار جدید بیاد پس تو بودی خوبب اسمت چیه؟
+سلام کوچولو اسم من ا/ت هست اره درست گفتی
_من کوچولو نیستم کوچولو خودتی خوب بیخال اسم منم بوراست
ا/ت تو ذهنش:
فک نمیکردم انقدر حاضر جواب باشه درست مثل بچگیامه
_میخوای تا شب اینجا وایسی؟ بیا باهم بازی کنیم حوصلم سر رفته
+باشه اوم خوب چه بازی دوست دوست داری؟
_قایم موشک
+باشه پس بزن بریم
چند مینی بعد:
دیگه فقت ناهار بود به بورا گفتم بره تو اتاق بازی کنه تا من برم ناهار درست کنم براهمین سریع یه چیز خوشمزه که مامانم همیشه درست میکرد درست کردم بوش که خیلی خوب بود
رفتم بورا را صدا زدم
+بورا؟
_بله؟
+بیا بریم برا ناهار دستش گرفتم باهم رفتیم به سمت آشپز خونه
_میگم ا/ت میدونی که تو از همه پرستارا بهتری با اینکه تازه امدی مثل مامانم میمونی
از زبان ا/ت
لبخندی از رو ناراحتی زدم دیدم منو بغل کرد منم نشستم تا هم قد بشیم منم بغلش کردم خوببب دیگه بسه بریم ناهار بخوریم
_باشه خانم دراز (خنده)
+😂
داشتیم ناهار میخوردیم که دیدم یه مرده ای امد کنار بورا نشست بوراهم پرید بغلش گفت:« بابایی دلم برات تنگ شده بود»
تهیونگ: منم همینطور دختر قشنگم
با حرف تهیونگ به خودم امدم
(علامت ا/ت ~ علامت تهیونگ&)
&خانم ا/ت؟ خانم ا/ت چند بار صداش زد
~اها بله
&چند بار صدات زدم
~ببخشید فکرم مشغول بود خوب کاری باهام داشتین؟
&بله خوب میخواستم بگم از اتاقتون راضی هستین؟
~اهان بله ممنون
از زبان تهیونگ:
از سرکار برگشتم رفتم پیش بورا دیدم امد بقلم کرد منم بقلش کردم باهام حرف زدیم نمیدونم چرا از این ا/ت خوشم امده انگار با بقیه فرق داره
(داره با خودش حرف میزنه)
نه من نباید عاشق اون بشم اصلاننننن من حتا نمیدونم قبلا کجا زندگی میکرده یا پدر مادرش کجان اصلا نباید عاشق بشمممم
سعی کردم بحث باز کنم
اخه این چه سوالییی بود من پرسیدممم اخهه هرچیی وللش فکرم مشغولش نمیکنمم
چند ساعت بعد:
از زبان ا/ت
خوب بورا انقدر بازی کرده بود خوابش برد
منم رفتم رو تخت ولو شدم
اخیششش خو برم ببینم چخبره تو گوشیم دیدم یونا پیام داده
پیام یونا:
سلام ا/ت خوبی خررر معلومه چند روزه کجایی میگم برای پس فردا یه لباس برا خودمون خریدممم
پیام ا/ت
سلام یونا خوبی ببخشید سرم شلوغ بود یادم رفت پیام بهت بدم واییی خیلی قشنگه
بعد از اون داشتم فکر میکردم که پس فردا چخبره که یادم امد وایییی پس فردا با یوناا قرار دارم البته خوشانسی اینکه اونروزم مرخصیم چقدرررر خوبببب
رفتم به بورا سر بزنم دیدم بیدار شده داره نقاشی میکشه
+عه بیدار شدی
_میخواستی بیدار نشمم؟
+بچه یه چیزی میگم چنتا میشنوم که😂
_خوب دیگه😂
+بورا
_بله
نظرت چیه بریم یه چیزه خوشمزه درست کنیم؟ مثل اوم اوم اها کیک
_اهوم ایولللل بزن بریم ا/ت خودمییییی
+😂
داشتیم با بورا کیک درست میکردیم
❤️🔥ــــــــــــــــــــــــــــــ چند مینی بعد ــــــــــــــــــــــ❤️🔥
خوب کیک درست شد به بورا دادم بخوره کمی هم برا تهیونگ اجوما گزاشتم
رفتم به اجوما کیک دادم خیلی مهربونهه
اومدم تو آشپز خونه دیدم تهیونگ زود تر که کیک بدم دارع میخوره
~عه اقای کیم تهیونگ؟
&عه ا/ت شرمنده خیلی خوشمزه بود نتونستم تحمل کنم😂
~نه این برا خودتون بود میخواستم براتون بیارم
&مرسیی راستی کیکت هم خیلی خوشمزه بود
~نوش جان
💜ـــــــــــــــــــــــــــــ تمام ــــــــــــــــــــــــــــ💜
خب امید وارم خوشتون امده باشه لاید فراموش نشه حمایت کنید بوسس بهتون💖✨
۱۳.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.