پارت ۱۲ Blood moon
پارت ۱۲ Blood moon
یکدفعه با شتاب بیدار شدم چند ثانیه گیج به اطرافم نگاه میکردم
الارم گوشیمو خاموش کردم رفتم کارای لازمو انجام دادم صبحانه خوردم
لباس کارمو پوشیدم از خونه زدم بیرون و رفتم سمت کافه
به کافه رسیدم و در کافه رو باز کردم رفتم داخل بعد از سلام و احوال پرسی مشغول صحبت با سوهو و یونا شدم
فکرم درگیر اون خواب بود،چه معنی میتونه داشته باشه؟
نگاهمو برای چند ثانیه به در
دادم که همون مردو دیدم
چهار پنج روزی میشد که میومد اینجا
منو رو برداشتم و رفتم سفارشو بگیرم
کوک:همیشگی
تعظیمی کردم و لبخندی زدم و برگشتم پیش بچه ها
&پرش زمانی به بعد از شیفت کاری ا/ت
وسایلمو جمع کردم و رفتم سمت یک کافه ی دیگه
کافه نزدیک ده قدمیم بود که دوباره همون مردو دیدم
اهمیت ندادم و رفتم داخل
اطرافو نگاه کردم،صندلی و میز خالی نبود
جز یکی که یه مرد نشسته بود
یکم که دقت کردم...همون مرد
ا/ت:عجب شانسی
رفتم سمت میز و تعظیم کردم
ا/ت:سلام،میتونم اینجا بشینم؟
سرشو به معنی تایید تکون داد
نشستم روی صندلی که
گارسون اومد
گارسون:چیزی میل دارین؟
ا/ت:نه،ممنون
گارسون تعظیم کرد و رفت
کوک:میتونم اسمتو بدونم؟
ا/ت:البته،من ا/تم کیم ا/ت
کوک :منم جونگ کوکم
ادمین:(بالاخره باید باهم اشنا میشدن🤌🙂)
ا/ت:خوشبختم
بعد چند دقیقه بلند شد و رفت منم پنج دقیقه بعدش
رفتم
از این کافه تا خونمون حدود ۲۰ دقیقه راه بود
بعد چند دقیقه پیاده روی به خونه رسید
با کلیدم درو باز کردم
از داخل حیاط میتونستم سروصدا هایی رو از داخل خونه بشنوم...
حمایت❤
یکدفعه با شتاب بیدار شدم چند ثانیه گیج به اطرافم نگاه میکردم
الارم گوشیمو خاموش کردم رفتم کارای لازمو انجام دادم صبحانه خوردم
لباس کارمو پوشیدم از خونه زدم بیرون و رفتم سمت کافه
به کافه رسیدم و در کافه رو باز کردم رفتم داخل بعد از سلام و احوال پرسی مشغول صحبت با سوهو و یونا شدم
فکرم درگیر اون خواب بود،چه معنی میتونه داشته باشه؟
نگاهمو برای چند ثانیه به در
دادم که همون مردو دیدم
چهار پنج روزی میشد که میومد اینجا
منو رو برداشتم و رفتم سفارشو بگیرم
کوک:همیشگی
تعظیمی کردم و لبخندی زدم و برگشتم پیش بچه ها
&پرش زمانی به بعد از شیفت کاری ا/ت
وسایلمو جمع کردم و رفتم سمت یک کافه ی دیگه
کافه نزدیک ده قدمیم بود که دوباره همون مردو دیدم
اهمیت ندادم و رفتم داخل
اطرافو نگاه کردم،صندلی و میز خالی نبود
جز یکی که یه مرد نشسته بود
یکم که دقت کردم...همون مرد
ا/ت:عجب شانسی
رفتم سمت میز و تعظیم کردم
ا/ت:سلام،میتونم اینجا بشینم؟
سرشو به معنی تایید تکون داد
نشستم روی صندلی که
گارسون اومد
گارسون:چیزی میل دارین؟
ا/ت:نه،ممنون
گارسون تعظیم کرد و رفت
کوک:میتونم اسمتو بدونم؟
ا/ت:البته،من ا/تم کیم ا/ت
کوک :منم جونگ کوکم
ادمین:(بالاخره باید باهم اشنا میشدن🤌🙂)
ا/ت:خوشبختم
بعد چند دقیقه بلند شد و رفت منم پنج دقیقه بعدش
رفتم
از این کافه تا خونمون حدود ۲۰ دقیقه راه بود
بعد چند دقیقه پیاده روی به خونه رسید
با کلیدم درو باز کردم
از داخل حیاط میتونستم سروصدا هایی رو از داخل خونه بشنوم...
حمایت❤
۹.۵k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.