P7
P7
& ا.ت لطفا بیا این طرف.
_ ولی اون طرف به خونه راه نداره.
& حالا تو بیا.
اونا از راهروی تنگ دیگه ای عبور کردند و به در چوبی ای رسیدند. فرشته نگهبان درو باز کرد و گفت : بفرمایید.
ا.ت وارد شد و فرشته درو پشت سرش بست و جلوتر از ا.ت رفت و به در دیگری رسیدند. فرشته جلوی در ایستاد در زد : قربان ا.ت رو آوردم.
صدای لطیف و آروم زنی گفت : بگو بیاد داخل.
ا.ت خشکش زد. این امکان نداشت. این صدا صدای.....
فرشته نگهبان به ا.ت نگاه کرد و گفت : منتظر چی هستی ؟ برو داخل.
ا.ت آروم در رو باز کرد و داخل شد و در رو پشت سرش بست. با دیدن زن روبروش شوکه شد. تمام وسایلش رو روی زمین گذاشت و سجده کرد و گفت : الهه ی بزرگ درود بر شما باد.....
( دوستان درمورد اینکه خداوند زنه یا مرد خودتون میدونید چون من از بچگی خداوند رو یه زن مهربان تصور میکردم به خاطر همین این شکلی نوشتم.. شما میتونید هر جور دلتون میخواد تصورش کنید 🙃💕)
( پارت بعد درست بعد از این پارت آپلود میشه)
& ا.ت لطفا بیا این طرف.
_ ولی اون طرف به خونه راه نداره.
& حالا تو بیا.
اونا از راهروی تنگ دیگه ای عبور کردند و به در چوبی ای رسیدند. فرشته نگهبان درو باز کرد و گفت : بفرمایید.
ا.ت وارد شد و فرشته درو پشت سرش بست و جلوتر از ا.ت رفت و به در دیگری رسیدند. فرشته جلوی در ایستاد در زد : قربان ا.ت رو آوردم.
صدای لطیف و آروم زنی گفت : بگو بیاد داخل.
ا.ت خشکش زد. این امکان نداشت. این صدا صدای.....
فرشته نگهبان به ا.ت نگاه کرد و گفت : منتظر چی هستی ؟ برو داخل.
ا.ت آروم در رو باز کرد و داخل شد و در رو پشت سرش بست. با دیدن زن روبروش شوکه شد. تمام وسایلش رو روی زمین گذاشت و سجده کرد و گفت : الهه ی بزرگ درود بر شما باد.....
( دوستان درمورد اینکه خداوند زنه یا مرد خودتون میدونید چون من از بچگی خداوند رو یه زن مهربان تصور میکردم به خاطر همین این شکلی نوشتم.. شما میتونید هر جور دلتون میخواد تصورش کنید 🙃💕)
( پارت بعد درست بعد از این پارت آپلود میشه)
۵.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.