فیک دورایاکی کوچولو پارت ۴
سلام بچه ها 😆 بعد یکی دو روز اومدم الانم میخوام پارت بدم 😊
از زبان چیفویو
امروز صبح با صدای در خونه بیدار شدم ، دیدم ساعت ۶ صبحه . خداروشکر ! فکر کردم خواب موندم دوستام اومدن احوالم رو بپرسن ( چه اعتماد به نفسی داری ها چیفویو جان 😐 ) رفتم هاناکو رو بیدار کردم ، جیغ کشید و از رو تخت پرید پایین و گفت : * جیغغغغ * سال بالایی ها حمله کردن فراااااار 😱
از زبان راوی
هاناکو به چیفویو نگاه کرد که داشت با یه نگاه وات دِ فاز بهش نگاه میکرد . هاناکو : عه خواب بود ؟ گومن ، اوهایو 😅 چیفویو : برای همین میگم قبل خواب انیمه نبین 😑 الانم بیا در میزنن . هاناکو و چیفویو رفتن در رو باز کردن . مایکی و دراکن و میتسویا و باجی ( مثلا فکر کنین باجی نمرده 😁 ) و تاکه میچی بودن . چیفویو با تعجب گفت : سلام چی شده ؟ 😳 مایکی با یه لبخند به چیفویو گفت : سلام چیفویو . فکر کردم بهتره امروز هممون باهم بریم مدرسه ، به هر حال ما دوستیم مگه نه ؟ سلام هاناکو چان خوبی ؟ میخوای ۷ تایی باهم بریم ؟ 😊 هاناکو لپاش گل افتاد و گفت : س سلام . آ آره ا ا البته 😅 ( مثلا چون خجالتیه یکم لکنت زبان داره ) هاناکو و چیفویو رفتن لباسشون رو پوشیدن و بعد از برداشتن کیفشون ، با بقیه رفتن ... تاکه میچی : ب بخشید هاناکو سان . شما ... هنر های رزمی هم بلدید ؟ 😅 اولین باره میبینم مایکی یه دختر رو عضو تومان میکنه 😅 هاناکو : خب ... جودو ، کاراته ، تکواندو ، دفاع شخصی و یه کوچولو هم کنگ فو 😊 تاکه میچی : شما خیلی قوی هستین هاناکو سان آفرین 😃 هاناکو سرخ شد و روش رو کرد اونور ، و یکم بعد تاکه هم سرخ شد . مایکی در گوش چیفویو گفت : اینا که هردوشون خجالتین 😑 چیفویو : اوهوم 😑 * بعد از مدرسه *
از زبان هاناکو
مدرسه تموم شده بود و داشتیم به سمت تومان میرفتیم و من هم با مایکی حرف میزدم . من : چطوریه که تو و اعضای گنگ انقدر قوی هستین که هیچوقت شکست نمیخورین ؟ مایکی : خب ، ما خیلی تمرین کردیم که بتونیم برای نبرد هامون آماده بشیم ولی ممکنه که یه بار شکست بخوریم من : ولی من مطمئنم تا وقتی گنگ همچین رئیس قوی ای داره هیچوقت شکست نمیخوریم 😊 گونه های مایکی گل انداخت و گفت : خیلی ممنون هاناکو چان تو خیلی مهربونی 😄 من : خب حقیقتو گفتم مایکی کون ☺️ مایکی خنده های کوچیکی کرد و دوباره ازم تشکر کرد . بالاخره رسیدیم به گنگ یه جلسه داشتیم . مایکی رفت روی سکو و درباره ی هفته ی بعد که یه نبرد بزرگ با اژدهای سیاه داشتیم توضیح داد
از زبان چیفویو
امروز صبح با صدای در خونه بیدار شدم ، دیدم ساعت ۶ صبحه . خداروشکر ! فکر کردم خواب موندم دوستام اومدن احوالم رو بپرسن ( چه اعتماد به نفسی داری ها چیفویو جان 😐 ) رفتم هاناکو رو بیدار کردم ، جیغ کشید و از رو تخت پرید پایین و گفت : * جیغغغغ * سال بالایی ها حمله کردن فراااااار 😱
از زبان راوی
هاناکو به چیفویو نگاه کرد که داشت با یه نگاه وات دِ فاز بهش نگاه میکرد . هاناکو : عه خواب بود ؟ گومن ، اوهایو 😅 چیفویو : برای همین میگم قبل خواب انیمه نبین 😑 الانم بیا در میزنن . هاناکو و چیفویو رفتن در رو باز کردن . مایکی و دراکن و میتسویا و باجی ( مثلا فکر کنین باجی نمرده 😁 ) و تاکه میچی بودن . چیفویو با تعجب گفت : سلام چی شده ؟ 😳 مایکی با یه لبخند به چیفویو گفت : سلام چیفویو . فکر کردم بهتره امروز هممون باهم بریم مدرسه ، به هر حال ما دوستیم مگه نه ؟ سلام هاناکو چان خوبی ؟ میخوای ۷ تایی باهم بریم ؟ 😊 هاناکو لپاش گل افتاد و گفت : س سلام . آ آره ا ا البته 😅 ( مثلا چون خجالتیه یکم لکنت زبان داره ) هاناکو و چیفویو رفتن لباسشون رو پوشیدن و بعد از برداشتن کیفشون ، با بقیه رفتن ... تاکه میچی : ب بخشید هاناکو سان . شما ... هنر های رزمی هم بلدید ؟ 😅 اولین باره میبینم مایکی یه دختر رو عضو تومان میکنه 😅 هاناکو : خب ... جودو ، کاراته ، تکواندو ، دفاع شخصی و یه کوچولو هم کنگ فو 😊 تاکه میچی : شما خیلی قوی هستین هاناکو سان آفرین 😃 هاناکو سرخ شد و روش رو کرد اونور ، و یکم بعد تاکه هم سرخ شد . مایکی در گوش چیفویو گفت : اینا که هردوشون خجالتین 😑 چیفویو : اوهوم 😑 * بعد از مدرسه *
از زبان هاناکو
مدرسه تموم شده بود و داشتیم به سمت تومان میرفتیم و من هم با مایکی حرف میزدم . من : چطوریه که تو و اعضای گنگ انقدر قوی هستین که هیچوقت شکست نمیخورین ؟ مایکی : خب ، ما خیلی تمرین کردیم که بتونیم برای نبرد هامون آماده بشیم ولی ممکنه که یه بار شکست بخوریم من : ولی من مطمئنم تا وقتی گنگ همچین رئیس قوی ای داره هیچوقت شکست نمیخوریم 😊 گونه های مایکی گل انداخت و گفت : خیلی ممنون هاناکو چان تو خیلی مهربونی 😄 من : خب حقیقتو گفتم مایکی کون ☺️ مایکی خنده های کوچیکی کرد و دوباره ازم تشکر کرد . بالاخره رسیدیم به گنگ یه جلسه داشتیم . مایکی رفت روی سکو و درباره ی هفته ی بعد که یه نبرد بزرگ با اژدهای سیاه داشتیم توضیح داد
۱.۳k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.