🔰B̷a̷n̷g̷ T̷e̷n̷ b̷o̷y̷s̷🔰..🖤⛓️M̷I̷F̷I̷A̷⛓️🖤.."پارت"1̷3̷
سلام کیوتااا 🥺💜...
مرسی بابت کامنتا 🥺💜💙
اینم از پارت بعدی فیکم.. امروز شاید دو تا پارت بزارم🙃✨
امیدوارم که کامنت این پارتم بالا باشه🙁🖤...
خب ..دیگه حرفی ندارم..
بریم ادامه فیک 🖤🤟..........
🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤
از زبان جیمین : یک دفعه دیدم که جیهوپ داره با ترس به جلو نگاه میکنه..
نگاهشو گرفتم و دیدم که چند تا ماشین جلومون وایسادن و چند تا ادم ازش پیاده شدن.... رو به جیهوپ کردمو گفتم : ببینم جیهوپ اینا دیگه کین ها؟؟😠
جیهوپ : جیمین فکر کنم که... اینا از افراد جونگ کوک باشن..🙄..
جیمین : چی میگی احمق یعنی چی؟؟.. اونا مارو از کجا پیدا کردن ها ؟😡
تهیونگ : جیمین بس کن😠...
جیمین : دهنتو ببند تهیونگ😡.. (با داد).. (ادمین : یکی این بچه رو اروم کنه😐)
جیهوپ : بسه دیگگهههههههه😡....
جیمین : تو دیگه چی میگه ها؟؟ همهی اینا تقصیر توعه ..
از زبان تهیونگ : وقتی دیدم که این دو تا هنوز دارن با هم بحث میکنن...
تفنگمو برداشتم و از ماشین پیاده شدم.. ✨(عکس تهیونگ صفحه بعد👉)
از زبان شوگا : داشتم به نامجون جایی که پارک جیمین بود رو نشون میدادم که
بعد چند دقیقه بهشون رسیدیم و نامجون ماشین دقیقا روبروشون پارک کرد...
و اسلحشو برداشت و با چند تا گانستر دیگه از ماشین پیاده شد...
از زبان جیمین : یک دفعه دیدم تهیونگ از ماشین با اسلحه پیاده شد
منم داشتم با تعجب بهش نکاه میکردم🙁...
از زبان تهیونگ : یک دفعه دیدم یه پسره از ماشینش با چند تا گانگستر پیاده شد...حدس میردم که رئیسشون باشه...🙄.. برای همین بهش گفتم...
تهیونگ : ببینم شما اینجا چی میخواید ها؟؟😒...
نامجون : من اینو باید از شما بپرسم 🙄....شما میخواستید جونگ کوک رو بکشید...فکر کردید به همین سادگی میزاریم اینکارو بکنید ها؟؟😅..
تهیونگ : اوووو پس شما از طرف جونگ کوک اومدید اره..؟؟🙄...
خب پس خودش کجاست؟؟؟ها؟؟ نکنه ترسیده؟؟😂..
از زبان شوگا «: دیدم نامجون داره با یه پسره که اسلحه دستشه حرف میزنه..
ببینم اینا نمیتونن با حرف زدن مشکلشونو حل کنن😐..حتما باید همو بکشن🙄
از زبان نامجون : با پوز خند صدا داری به پسره گفتم ......
ببینم تو فکر کردی جونگ کوک وقتشو برای بی عرضه هایی مثل رئیس شما هدر میده 😒...
از زبان جیمین : دیگه نمیتونستم همینطوری توی ماشین بشینم برای همین اسلحمو برداشتم از ماشین پیاده شدم...
و دیدم که همون پسری که داره با تهیونگ حرف میزنه اسلحشو برداشته تا به تهیونگ شلیک کنه😧.... برای همین سریع توی اسلحم تیر گذاشتم و شروع کردم به تیر اندازی...
از زبان تهیونگ : دیدم که جیهوپ و جیمین از ماشین پیاده شدن و با گانگسترا درگیر شدن...برای همین منم رفتم کمکشون...
جیمین : بهتره به رئیست بگی که با من بازی نکنه چون براش بد تموم میشه 😏..
نامجون : اووو..واقعا 😒.... دیدم که همون پسری که داشتم باهاش حرف میزدم داره میره طرف ماشینی که شوگا توش بود برای همین کلتمو برداشتن تا بهش شلیک کنم...
از زبان جیمین : دیدم که پسره یک دفعه کلتشو برداشت تا به تهیونک شلیک کنه😰...برای همین سریع رفتم سمت تهیونگ ....
اما یک دفعه دیدم که......
پایان پارت ۱۲...😐😐😐
اصلا عمرا جای حساس کات نکنم 😐😂😂🤟...
کامنتتتتتتتتت😐🤟🖤🖤...
مرسی بابت کامنتا 🥺💜💙
اینم از پارت بعدی فیکم.. امروز شاید دو تا پارت بزارم🙃✨
امیدوارم که کامنت این پارتم بالا باشه🙁🖤...
خب ..دیگه حرفی ندارم..
بریم ادامه فیک 🖤🤟..........
🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤⛓️🖤
از زبان جیمین : یک دفعه دیدم که جیهوپ داره با ترس به جلو نگاه میکنه..
نگاهشو گرفتم و دیدم که چند تا ماشین جلومون وایسادن و چند تا ادم ازش پیاده شدن.... رو به جیهوپ کردمو گفتم : ببینم جیهوپ اینا دیگه کین ها؟؟😠
جیهوپ : جیمین فکر کنم که... اینا از افراد جونگ کوک باشن..🙄..
جیمین : چی میگی احمق یعنی چی؟؟.. اونا مارو از کجا پیدا کردن ها ؟😡
تهیونگ : جیمین بس کن😠...
جیمین : دهنتو ببند تهیونگ😡.. (با داد).. (ادمین : یکی این بچه رو اروم کنه😐)
جیهوپ : بسه دیگگهههههههه😡....
جیمین : تو دیگه چی میگه ها؟؟ همهی اینا تقصیر توعه ..
از زبان تهیونگ : وقتی دیدم که این دو تا هنوز دارن با هم بحث میکنن...
تفنگمو برداشتم و از ماشین پیاده شدم.. ✨(عکس تهیونگ صفحه بعد👉)
از زبان شوگا : داشتم به نامجون جایی که پارک جیمین بود رو نشون میدادم که
بعد چند دقیقه بهشون رسیدیم و نامجون ماشین دقیقا روبروشون پارک کرد...
و اسلحشو برداشت و با چند تا گانستر دیگه از ماشین پیاده شد...
از زبان جیمین : یک دفعه دیدم تهیونگ از ماشین با اسلحه پیاده شد
منم داشتم با تعجب بهش نکاه میکردم🙁...
از زبان تهیونگ : یک دفعه دیدم یه پسره از ماشینش با چند تا گانگستر پیاده شد...حدس میردم که رئیسشون باشه...🙄.. برای همین بهش گفتم...
تهیونگ : ببینم شما اینجا چی میخواید ها؟؟😒...
نامجون : من اینو باید از شما بپرسم 🙄....شما میخواستید جونگ کوک رو بکشید...فکر کردید به همین سادگی میزاریم اینکارو بکنید ها؟؟😅..
تهیونگ : اوووو پس شما از طرف جونگ کوک اومدید اره..؟؟🙄...
خب پس خودش کجاست؟؟؟ها؟؟ نکنه ترسیده؟؟😂..
از زبان شوگا «: دیدم نامجون داره با یه پسره که اسلحه دستشه حرف میزنه..
ببینم اینا نمیتونن با حرف زدن مشکلشونو حل کنن😐..حتما باید همو بکشن🙄
از زبان نامجون : با پوز خند صدا داری به پسره گفتم ......
ببینم تو فکر کردی جونگ کوک وقتشو برای بی عرضه هایی مثل رئیس شما هدر میده 😒...
از زبان جیمین : دیگه نمیتونستم همینطوری توی ماشین بشینم برای همین اسلحمو برداشتم از ماشین پیاده شدم...
و دیدم که همون پسری که داره با تهیونگ حرف میزنه اسلحشو برداشته تا به تهیونگ شلیک کنه😧.... برای همین سریع توی اسلحم تیر گذاشتم و شروع کردم به تیر اندازی...
از زبان تهیونگ : دیدم که جیهوپ و جیمین از ماشین پیاده شدن و با گانگسترا درگیر شدن...برای همین منم رفتم کمکشون...
جیمین : بهتره به رئیست بگی که با من بازی نکنه چون براش بد تموم میشه 😏..
نامجون : اووو..واقعا 😒.... دیدم که همون پسری که داشتم باهاش حرف میزدم داره میره طرف ماشینی که شوگا توش بود برای همین کلتمو برداشتن تا بهش شلیک کنم...
از زبان جیمین : دیدم که پسره یک دفعه کلتشو برداشت تا به تهیونک شلیک کنه😰...برای همین سریع رفتم سمت تهیونگ ....
اما یک دفعه دیدم که......
پایان پارت ۱۲...😐😐😐
اصلا عمرا جای حساس کات نکنم 😐😂😂🤟...
کامنتتتتتتتتت😐🤟🖤🖤...
۲۲.۱k
۲۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.