فیک همیشگی پارت ۳
همونجا ولش کردم اومد بیرون که دیدم تهیونگ داره میاد سمتم
کوک : چیشده
ته : بدو آماده شو قراره با بچه ها بیردن بار
کوک : اوکی
کوک ی استایل دارک و دخترکش زد اصن اوفف(عکسشو میزارم)
ته هم همینطور
کوک و تهیونگ رفتن بار :
کوک خیلی نوشیده بود و کاملا مست بود تهیونگ رسوندش عمارت و خودش برگشت عمارت خودش
کوک :
وای چقدر خوردم یاحح عه چرا ات اینجاست
عه چرا دوتا ات اینجاست
چرا اینجا همه ات شدن وای
کوک هر کسی رو که میدید فکر میکرد ات و دیوونه شده بود تقریبا که دیگه خوابش برد
ویو کوک :
صب بیدار شدم تمام بدنم درد میکرد آه دیشب زیاده روی کردم
داشتم میفرستم صبحونه بخورم که یهو یاد ات افتادم
از دیروز تاحالا تو زیر زمینه هیچ صدایی هم ازش درنیومده نکنه بلایی سرش اومده(😐)آه کوک ولش این چه فکراییه میکنی اصلا به من چه
نه صبر برم حداقل چکش کنم
کوک
رفتم سمت زیر زمین در رو باز کردم و دیدم ات بیهوش افتاده رو زمین بلندش کرد و گفتم دکتر بیاد
کوک : خب چیشده
دکتر : چیز خاصی نیست(😐) از درد بیهوش شده بود باید ی چند روز استراحت کنه
کوک :اوکی میتونی بری
ویو ات :
چشمامو باز کردم دیدم رو تختم یکم درو ورمو که نگاه کردم دیدم همونی که داشت میزدم کنارم ایستاده
تا دیدمش ی جیغ بلند کشیدم اونم از جیغ من جیغ کشید(جیغ تو جیغ) و دوتامون افتادیم
من از ترس اینکه بخواد دوباره بزنتم چسبیدم به دیوار
ات : جیغغ برو کناررر تو میخوای منو بکشییی جیغغغ
کوک : اههه خفه شو انقد جیغ نکش
ات : بزار من برمممم جیغغغ
کوک : حالا انگار دارم خفش میکنم جیغ میکشه
کوک : خب آخه دیوث دومتر فاصله داری باهام میخوای چیکارت کنم
ات : شاید با تفنگت بزنیم
کوک : فکر خوبیه*لبخند شیطانی*
ات : جیغغغغغغغغ
کوک: *خنده خرگوشی بلند*
ویو کوک :
وای چقد ترسوندش حال میده🤣
خیلی کیوته وای کوک چی داری میگی
ویو ات :
عاییی ازش متنفرم میخواد منو بکشه وایییی
ات: تو کییی ترخدا منو ول کن بزار برم سر خونه زندگیمم
کوک : از این به بعد به من میگی ارباب تازشم ولت کنم بری لوم بدی ؟ عمرا حالا هم برو از آجوما کارارو یاد بگیر قرار خدامتکارم بشی*پوزخند*
ات : ازت متنفرم*عصبانی*
بچه ها ببخشید اگه بد شد بخدا حالم خوب نیست اینم بزور تونستم بنویسم🥲
کوک : چیشده
ته : بدو آماده شو قراره با بچه ها بیردن بار
کوک : اوکی
کوک ی استایل دارک و دخترکش زد اصن اوفف(عکسشو میزارم)
ته هم همینطور
کوک و تهیونگ رفتن بار :
کوک خیلی نوشیده بود و کاملا مست بود تهیونگ رسوندش عمارت و خودش برگشت عمارت خودش
کوک :
وای چقدر خوردم یاحح عه چرا ات اینجاست
عه چرا دوتا ات اینجاست
چرا اینجا همه ات شدن وای
کوک هر کسی رو که میدید فکر میکرد ات و دیوونه شده بود تقریبا که دیگه خوابش برد
ویو کوک :
صب بیدار شدم تمام بدنم درد میکرد آه دیشب زیاده روی کردم
داشتم میفرستم صبحونه بخورم که یهو یاد ات افتادم
از دیروز تاحالا تو زیر زمینه هیچ صدایی هم ازش درنیومده نکنه بلایی سرش اومده(😐)آه کوک ولش این چه فکراییه میکنی اصلا به من چه
نه صبر برم حداقل چکش کنم
کوک
رفتم سمت زیر زمین در رو باز کردم و دیدم ات بیهوش افتاده رو زمین بلندش کرد و گفتم دکتر بیاد
کوک : خب چیشده
دکتر : چیز خاصی نیست(😐) از درد بیهوش شده بود باید ی چند روز استراحت کنه
کوک :اوکی میتونی بری
ویو ات :
چشمامو باز کردم دیدم رو تختم یکم درو ورمو که نگاه کردم دیدم همونی که داشت میزدم کنارم ایستاده
تا دیدمش ی جیغ بلند کشیدم اونم از جیغ من جیغ کشید(جیغ تو جیغ) و دوتامون افتادیم
من از ترس اینکه بخواد دوباره بزنتم چسبیدم به دیوار
ات : جیغغ برو کناررر تو میخوای منو بکشییی جیغغغ
کوک : اههه خفه شو انقد جیغ نکش
ات : بزار من برمممم جیغغغ
کوک : حالا انگار دارم خفش میکنم جیغ میکشه
کوک : خب آخه دیوث دومتر فاصله داری باهام میخوای چیکارت کنم
ات : شاید با تفنگت بزنیم
کوک : فکر خوبیه*لبخند شیطانی*
ات : جیغغغغغغغغ
کوک: *خنده خرگوشی بلند*
ویو کوک :
وای چقد ترسوندش حال میده🤣
خیلی کیوته وای کوک چی داری میگی
ویو ات :
عاییی ازش متنفرم میخواد منو بکشه وایییی
ات: تو کییی ترخدا منو ول کن بزار برم سر خونه زندگیمم
کوک : از این به بعد به من میگی ارباب تازشم ولت کنم بری لوم بدی ؟ عمرا حالا هم برو از آجوما کارارو یاد بگیر قرار خدامتکارم بشی*پوزخند*
ات : ازت متنفرم*عصبانی*
بچه ها ببخشید اگه بد شد بخدا حالم خوب نیست اینم بزور تونستم بنویسم🥲
۸.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.