P9چند پارتی عضو نهم «کپسول تنفسی عشق»
های گایز از کسایی که کلی منتظر این چند پارتی بودن خیلی معذرت میخوام مجبور بودم برتی مدتی تمرکزم رو روی یکی شون بزام برتی همین دیر شد به هر حال شرمنده دوستان😇😇😉😉
ویو چان : تا خواستیم در رو باز کنیم و بریم که نقشه مون رو عملی کنیم متوجه صدای ا/ت شدیم که می گفت : «وااااااای خدا اصلا یادم نبود دو هفته ی دیگه کنسرت داریم حالا چه غلطی کنم«دور از جونت🙂»اگه.... اگه...» ویو ا/ت : با نگاه کردن به تقویم گوشیم هرچی کرک و پر داشتم ریخت«ای بابا 😂»و چشمام از حدقه زد بیرون کاملا فراموش کرده بودم که دوهفته دیگه کنسرت داریم استرس تمام وجودم رو در بر گرفت برای چند لحظه احساس کردم دوباره به فضای کودکی برگشتم و دوباره اما و اگر ها توی دلم خونه کرده بودن تمام کودکی ام جلوی چشمم ظاهر شد همیشه به این فکر می کردم چرا همه ی بزرگسالان دوست دارن به زمان کودکی شون برگردن یعنی فقط منم که در کودکی همه چیز برام مثل زندگی توی جهنم بوده؟ احساس می کردم دوباره توی چهارچوب قرار گرفتم انگار دیواره های مغزم داشتن به هم نزدیک می شدن و قلبم زیر دستگاه پِرِس قرار گرفته بود همه چیز مبهم بود من هوشیار بودم اما حتی نیم سانتی متر جلو تر از خودم رو هم نمی دیدم یعنی... اگه... اگه... دمای بدم مدام بالا و پایین می شد مثل یک توپ جهنده اینور و اونور میرفتم اما به محض...
ویو چان : تا خواستیم در رو باز کنیم و بریم که نقشه مون رو عملی کنیم متوجه صدای ا/ت شدیم که می گفت : «وااااااای خدا اصلا یادم نبود دو هفته ی دیگه کنسرت داریم حالا چه غلطی کنم«دور از جونت🙂»اگه.... اگه...» ویو ا/ت : با نگاه کردن به تقویم گوشیم هرچی کرک و پر داشتم ریخت«ای بابا 😂»و چشمام از حدقه زد بیرون کاملا فراموش کرده بودم که دوهفته دیگه کنسرت داریم استرس تمام وجودم رو در بر گرفت برای چند لحظه احساس کردم دوباره به فضای کودکی برگشتم و دوباره اما و اگر ها توی دلم خونه کرده بودن تمام کودکی ام جلوی چشمم ظاهر شد همیشه به این فکر می کردم چرا همه ی بزرگسالان دوست دارن به زمان کودکی شون برگردن یعنی فقط منم که در کودکی همه چیز برام مثل زندگی توی جهنم بوده؟ احساس می کردم دوباره توی چهارچوب قرار گرفتم انگار دیواره های مغزم داشتن به هم نزدیک می شدن و قلبم زیر دستگاه پِرِس قرار گرفته بود همه چیز مبهم بود من هوشیار بودم اما حتی نیم سانتی متر جلو تر از خودم رو هم نمی دیدم یعنی... اگه... اگه... دمای بدم مدام بالا و پایین می شد مثل یک توپ جهنده اینور و اونور میرفتم اما به محض...
۴.۰k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.