save me
پارت ۴
ویو ماشین:
_نمیخوای چیزی بگی؟
+(با بغض)میشه چن وقت بیام خونه ی تو؟!
میشه از مامان اجازه بگیری ؟
(با گریه)جو خونه خیلی سنگینه ،من نمیتونم تحملش کنم.همه یه جوری نگام میکنن تو مدرسمم همینطوره
خواهش میکنم
حداقل اینجوری مجبور نیستم هم خونرو تحمل کنم هم مدرسرو.......
ویو جونگ کوک:وقتی این حرفو زد واقعن نمیدونستم براش چیکار کنم
_باشه.......باشه ا/ت گریه نکن
میرم با مامان صحبت میکنم چن وقت بیای خونه ی من باشه؟ میخوای همین الان بریم اصن؟
ا/ت سرشو تکون داد و با بغض گف بریم منم میتونم وسایلمو جم کنم
ماشینو روشن کردم و راه افتادیم
میدونستم قلبش ضعیفه
نمیتونه این همه فشارو تحمل کنه
امسالم کنکور داره یکم باید آرامش داشته باشه حداقل
وقتی رسیدیم خونه به اجوما سلام کردم و ازش پرسیدم مامان کجاست اونم گفت طبقه بالا تو کتابخونه
ا/ت مستقیم رفت تو اتاقش تا وسایلمو جمع کنه
رفتم طبقه بالای عمارت در زدم
_بله بیا تو
درو باز کردم
+مامان منم میتونم بیام تو
_ا جونگکوک تویی این وقته ووز اینجا چیکار میکنی مگه نباید الان شرکت باشی
+کارام تقریبا تموم شده بود تهیونگم هس مراقب کاراس
_اها خوب بشین
روی مبلی که وسط اتاق بود نشستم مامانمم روبه روم نسشت
_ مامان میخواستم راجب مسئله ای باهاتون صحبت کنم..............
____________________________________
این پارتم تموم شد
لایک؟🥺
#فیک
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیکجکنگکوک
#فیکتهیونگ
#تهیونگ
#جونگکوک
#جیمین
#جیهوپ
#شوگا
#جین
#نامجون
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
ویو ماشین:
_نمیخوای چیزی بگی؟
+(با بغض)میشه چن وقت بیام خونه ی تو؟!
میشه از مامان اجازه بگیری ؟
(با گریه)جو خونه خیلی سنگینه ،من نمیتونم تحملش کنم.همه یه جوری نگام میکنن تو مدرسمم همینطوره
خواهش میکنم
حداقل اینجوری مجبور نیستم هم خونرو تحمل کنم هم مدرسرو.......
ویو جونگ کوک:وقتی این حرفو زد واقعن نمیدونستم براش چیکار کنم
_باشه.......باشه ا/ت گریه نکن
میرم با مامان صحبت میکنم چن وقت بیای خونه ی من باشه؟ میخوای همین الان بریم اصن؟
ا/ت سرشو تکون داد و با بغض گف بریم منم میتونم وسایلمو جم کنم
ماشینو روشن کردم و راه افتادیم
میدونستم قلبش ضعیفه
نمیتونه این همه فشارو تحمل کنه
امسالم کنکور داره یکم باید آرامش داشته باشه حداقل
وقتی رسیدیم خونه به اجوما سلام کردم و ازش پرسیدم مامان کجاست اونم گفت طبقه بالا تو کتابخونه
ا/ت مستقیم رفت تو اتاقش تا وسایلمو جمع کنه
رفتم طبقه بالای عمارت در زدم
_بله بیا تو
درو باز کردم
+مامان منم میتونم بیام تو
_ا جونگکوک تویی این وقته ووز اینجا چیکار میکنی مگه نباید الان شرکت باشی
+کارام تقریبا تموم شده بود تهیونگم هس مراقب کاراس
_اها خوب بشین
روی مبلی که وسط اتاق بود نشستم مامانمم روبه روم نسشت
_ مامان میخواستم راجب مسئله ای باهاتون صحبت کنم..............
____________________________________
این پارتم تموم شد
لایک؟🥺
#فیک
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیکجکنگکوک
#فیکتهیونگ
#تهیونگ
#جونگکوک
#جیمین
#جیهوپ
#شوگا
#جین
#نامجون
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
۴.۴k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.