درخواستی
#درخواستی
°چندپارتی کوک°پارت3
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
از وقتی رسیدیم جونگ مین سعی داشت خوشحالم کنه کلی دسر سفارش داده بود و اصرار داشت امتحانشون کنم درک میکردن جونگ مین نگرانم بود و میخواست با این کاراش حالمو بهتر کنه.. برای اینکه نگرانیش برطرف بشه سعی کردم لبخند بزنم..دسرهای مورد علاقم رو سفارش داده بود بخاطر اصرار زیادش یکی از دسر هارو برداشتم و شروع کردم به خوردنش که چشمم به چنتا پسر خورد..سر میز کناری نشسته بودن واسم آشنا بودن بیشتر که دقت کردم.. وای اینا دوستای کوک هستن!.. یعنی کوک هم اینجاس؟..اگر منو ببینه چه واکنشی نشون میده؟با اینکه دلم واسش تنگ شده بود و دوست داشتم دوباره ببینمش اما بهتر بود باهاش روبرو نشم
+اممم.. میگم جونگ مین م..میشه بریم خونه؟
&به این زودی؟خیلی نمیشه که اومدیم
+خب ر.. راستش دلم نمیخواد اینجا باشم
&فکر میکردم اینجارو دوست داری چرا دلت نمیخواد اینجا باشی؟!(متعجب)
+(آره اینجارو خیلی دوست داشتم ولی فقط با وجود کوک)
+میشه فقط از اینجا بریم لطفاً؟
&باشه اگر میخوای بریم میریم عزیزم..من برم حساب کنم
+باشه پس من بیرون منتظرت میمونم (جونگ مین رفت حساب کنه منم کیفمو از روی میز برداشتم و سمت خروجی رفتم)
ویو کوک
همینطوری به کافه خیره شده بودم که یه نفر زد به شونم رومو برگردوندم که با تهیونگ مواجه شدم
:خوبی پسر به چی زل زدی؟
_تهیونگ؟هـ..هیچی....تو اینجا چیکار میکنی؟
: بچه ها اومدن کافه منم میخوام برم پیششون..تو چی؟تو که گفتی نمیای بیرون؟
_به هوای تازه نیاز داشتم اومدم هوایی تازه کنم
:میخوای باهم بریم پیش بچه ها؟
_(خواستم جواب تهیونگ رو بدم که با چیزی که دیدم حرفمو یادم رفت اون...اون ا٫ت منه؟دارم درست میبینم؟سرش پایین بود سرشو که بلند کرد باهم چشم تو چشم شدیم اونم از دیدنم جاخورد چقدر دلم واسش تنگ شده بود..صبر کن ببینم اون تنها نبود یه پسر از کافه اومد بیرون رفت سمت ا٫ت و دستشو انداخت دور کمرش این دیگه کدوم حرومزارده ایه؟!به چه حقی به بیبیم دست میزنه؟! یعنی الان باهمن؟اگر بزارم این عوضی زنده بمونه اسمم جئون جونگ کوک نیست)
:جونگ کوک این ا٫ت نیست؟
_چرا خودشه(خیلی خیلی عصبی)
(از عصبانیت دندونامو به هم فشار میدادم خون جلو چشمامو گرفته بود میخواستم برم اون عوضی رو تیکه تیکه کنم که تهیونگ جلومو گرفت)
:صبر کن جونگ کوک داری چیکار میکنی؟!کجا میخوای بری؟!
_ ولم کن بزار برم بکشمش(خیلی عصبی)
:جونگ کوک آروم باش
_گفتم ولم کن(یکم بلندو عصبی)
ادامه دارد.....
بچه ها ادامهی چندپارتی رو پارت بعد میزارم دیگه جا نیست
°چندپارتی کوک°پارت3
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
از وقتی رسیدیم جونگ مین سعی داشت خوشحالم کنه کلی دسر سفارش داده بود و اصرار داشت امتحانشون کنم درک میکردن جونگ مین نگرانم بود و میخواست با این کاراش حالمو بهتر کنه.. برای اینکه نگرانیش برطرف بشه سعی کردم لبخند بزنم..دسرهای مورد علاقم رو سفارش داده بود بخاطر اصرار زیادش یکی از دسر هارو برداشتم و شروع کردم به خوردنش که چشمم به چنتا پسر خورد..سر میز کناری نشسته بودن واسم آشنا بودن بیشتر که دقت کردم.. وای اینا دوستای کوک هستن!.. یعنی کوک هم اینجاس؟..اگر منو ببینه چه واکنشی نشون میده؟با اینکه دلم واسش تنگ شده بود و دوست داشتم دوباره ببینمش اما بهتر بود باهاش روبرو نشم
+اممم.. میگم جونگ مین م..میشه بریم خونه؟
&به این زودی؟خیلی نمیشه که اومدیم
+خب ر.. راستش دلم نمیخواد اینجا باشم
&فکر میکردم اینجارو دوست داری چرا دلت نمیخواد اینجا باشی؟!(متعجب)
+(آره اینجارو خیلی دوست داشتم ولی فقط با وجود کوک)
+میشه فقط از اینجا بریم لطفاً؟
&باشه اگر میخوای بریم میریم عزیزم..من برم حساب کنم
+باشه پس من بیرون منتظرت میمونم (جونگ مین رفت حساب کنه منم کیفمو از روی میز برداشتم و سمت خروجی رفتم)
ویو کوک
همینطوری به کافه خیره شده بودم که یه نفر زد به شونم رومو برگردوندم که با تهیونگ مواجه شدم
:خوبی پسر به چی زل زدی؟
_تهیونگ؟هـ..هیچی....تو اینجا چیکار میکنی؟
: بچه ها اومدن کافه منم میخوام برم پیششون..تو چی؟تو که گفتی نمیای بیرون؟
_به هوای تازه نیاز داشتم اومدم هوایی تازه کنم
:میخوای باهم بریم پیش بچه ها؟
_(خواستم جواب تهیونگ رو بدم که با چیزی که دیدم حرفمو یادم رفت اون...اون ا٫ت منه؟دارم درست میبینم؟سرش پایین بود سرشو که بلند کرد باهم چشم تو چشم شدیم اونم از دیدنم جاخورد چقدر دلم واسش تنگ شده بود..صبر کن ببینم اون تنها نبود یه پسر از کافه اومد بیرون رفت سمت ا٫ت و دستشو انداخت دور کمرش این دیگه کدوم حرومزارده ایه؟!به چه حقی به بیبیم دست میزنه؟! یعنی الان باهمن؟اگر بزارم این عوضی زنده بمونه اسمم جئون جونگ کوک نیست)
:جونگ کوک این ا٫ت نیست؟
_چرا خودشه(خیلی خیلی عصبی)
(از عصبانیت دندونامو به هم فشار میدادم خون جلو چشمامو گرفته بود میخواستم برم اون عوضی رو تیکه تیکه کنم که تهیونگ جلومو گرفت)
:صبر کن جونگ کوک داری چیکار میکنی؟!کجا میخوای بری؟!
_ ولم کن بزار برم بکشمش(خیلی عصبی)
:جونگ کوک آروم باش
_گفتم ولم کن(یکم بلندو عصبی)
ادامه دارد.....
بچه ها ادامهی چندپارتی رو پارت بعد میزارم دیگه جا نیست
۲۳.۱k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.