عاشقم باش پارت ²⁶
پرش زمانی موقع مهمونی
ات:ته بیا دیگههههههههه
ته:اومدمااا
ات:تشریف اوردی
سریع سوار ماشین شدیم و راه افتادیم سمت خونه ی کوک اینا
رسیدیم ماشینو تو حیاط پارک کردیم و رفتیم داخل
ات:اه بو گنده الکل
دستمو تو دسته تهیونگ حلقه کردم
رفتیم داخل رسیدیم به جمع دخترا که لونا و لیا هم بودن
لونا و لیا:اتت
ات:سلام دخترا
بقیه ی دخترا:سلام اقای کیم
تهیونگ:سلام(سرد)
ته:عزیزم من میرم پیشه کوک
ته رفت
ات:یلحظه من الان میام
رفتم دنباله ته دستشو گرفتم
ات:تهیونگ اون سرد بودنت که واسه من مهربونیه رو دوستش دارم
دستشو ول کردم و رفتم رفتم پیشه لیا نشستم
لیا:چطوری دختر
ات:مرسی
یه دختره:ات تو عاشقه چیه این شدی انقد سرده
ات:اگه بهت بگم با من اینجوری نیست و با بقیه اینجوریه چیکار میکنی
دخترا:نه بابا
ات:همینطوره
نشسته بودم بیشتر با لیا و لونا حرف میزدم
ات:دخترا نظرتون چیه بریم پیشه پسرا
لونا و لیا:حتما
بلند شدیم و رفتیم
ات:این دختره کی بود گو میخورد چقد
رفتیم پیشه پسرا که دیدم همون دختره دوباره اونحاستو نشسته کناره تهیونگ اهااا پس اسمش یجی هس به ته اشاره دادم بلند شه بلند شدم من نشستم کناره دختره بعذش نشست سرمو گذاشتم رو شونش
جین: بچه ها بعدا بیاین یه سفره دسته جمعی بریم
یجی:اگه اقای کیم بیاد حتما
سرمو از رو شونه ی ته بلند کردم و رومو برگردوندم سمتش
ات:یا تو دلت هوسه مردن کرده این اقای کیمی که میگی چه نسبتی با تو ی اسکل داره؟
ات:زنش مثله شاخه شمشاد اینجا نشسته داری زر زر میکنی بعدشم ما گفتیم خودمون بریم بدون تو
یجی:حالا که چی
ات:دیگه نزدیک ته نمیشی فهمیدی؟
بچه ها:ات ولش کن
تهیونگ دستمو گرفت به معنی این که بس کنم
رفتم کناره ته نشستم دستشو گذاشت رو شونه ام
ات:از الان به بعد مهمونی خواستید دعوت کنید و این خانوم باشه بهم بگید من نیام فهمیدی کوک؟؟
کوک:باش😐
ات:ته بیا دیگههههههههه
ته:اومدمااا
ات:تشریف اوردی
سریع سوار ماشین شدیم و راه افتادیم سمت خونه ی کوک اینا
رسیدیم ماشینو تو حیاط پارک کردیم و رفتیم داخل
ات:اه بو گنده الکل
دستمو تو دسته تهیونگ حلقه کردم
رفتیم داخل رسیدیم به جمع دخترا که لونا و لیا هم بودن
لونا و لیا:اتت
ات:سلام دخترا
بقیه ی دخترا:سلام اقای کیم
تهیونگ:سلام(سرد)
ته:عزیزم من میرم پیشه کوک
ته رفت
ات:یلحظه من الان میام
رفتم دنباله ته دستشو گرفتم
ات:تهیونگ اون سرد بودنت که واسه من مهربونیه رو دوستش دارم
دستشو ول کردم و رفتم رفتم پیشه لیا نشستم
لیا:چطوری دختر
ات:مرسی
یه دختره:ات تو عاشقه چیه این شدی انقد سرده
ات:اگه بهت بگم با من اینجوری نیست و با بقیه اینجوریه چیکار میکنی
دخترا:نه بابا
ات:همینطوره
نشسته بودم بیشتر با لیا و لونا حرف میزدم
ات:دخترا نظرتون چیه بریم پیشه پسرا
لونا و لیا:حتما
بلند شدیم و رفتیم
ات:این دختره کی بود گو میخورد چقد
رفتیم پیشه پسرا که دیدم همون دختره دوباره اونحاستو نشسته کناره تهیونگ اهااا پس اسمش یجی هس به ته اشاره دادم بلند شه بلند شدم من نشستم کناره دختره بعذش نشست سرمو گذاشتم رو شونش
جین: بچه ها بعدا بیاین یه سفره دسته جمعی بریم
یجی:اگه اقای کیم بیاد حتما
سرمو از رو شونه ی ته بلند کردم و رومو برگردوندم سمتش
ات:یا تو دلت هوسه مردن کرده این اقای کیمی که میگی چه نسبتی با تو ی اسکل داره؟
ات:زنش مثله شاخه شمشاد اینجا نشسته داری زر زر میکنی بعدشم ما گفتیم خودمون بریم بدون تو
یجی:حالا که چی
ات:دیگه نزدیک ته نمیشی فهمیدی؟
بچه ها:ات ولش کن
تهیونگ دستمو گرفت به معنی این که بس کنم
رفتم کناره ته نشستم دستشو گذاشت رو شونه ام
ات:از الان به بعد مهمونی خواستید دعوت کنید و این خانوم باشه بهم بگید من نیام فهمیدی کوک؟؟
کوک:باش😐
۲۹.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.