کاخ سیاه🖤🕸پارت 10
پارت10
فردای آن روز*
نارا: ا. تتتتتتت ا. تتتتتت
ا. ت: با صدای نارا از طی کشیدن دست برداشتم و نگاه متعجبمو به قیافه ای که با تعجب داشت به سمتم می دوید دادم
نارا: ا. .... تت... ا.... تت
ا. ت: نفس بگیر دختر
نارا: ا. ت امشب یه مهمونیه بزرگ تو کاخ سیاه ارباب هست
ا. ت: کاخ سیاه؟
نارا: اوهوممم
ا. ت: یه لحظه با خودم فکر کردم که چقدر خوب میشه اگه یه همچون کاخی رو حتی ببینم
ولی بعد به خودم اومدم و جواب نارا رو دادم
ا. ت: به منچه خب ما که خدمتکارای اونجا نیستیم ما فقط اینجارو تمیز میکنیم
نارا: کی حرف از خدمتکاری و نظافت زددد امروز ظهر چندتا از ادمهای مهم و نزدیک به ارباب میان اینجا و از بین همدیگه یار انتخاب میکنن برای مراسم امشب
ا. ت: اممم..... ینی دختر و پسر قاطی ان؟....بعد میان اینجا؟ انتخاب....؟
اوفففف کارم صدبرابر شدددد
نارا: ایننننن یه مهمونیه تشریفاتیه بزرگههه ا. تتتت که امروز ظهر برگزار میشه و خیلی باکلاسه دختر و پسر های باکلاس و خر پول همدیگه رو انتخاب میکنن و مراسم تشریفاتی مخصوص برگزار میکنن اونوقت تو به فکر کاراتیییی
ا. ت: اخمه پررنگی کردم و نگاهی که فحش توش فریاد میزد به نارا نگاه کردم، دختره ی الدنگ تو کارارو میکنی؟ تو کسی هستی که همه ازش بدشون میاد و همه کارارو میریزن سرش؟ یا کسی هستی که پریشب با غذاهاش به همه ی مهمونی گند زدددددددددد
نارا: اهم... اوممم.... به نظر وقت فرار کردنه..... ظهر میبینمت.....
ا. ت: همون بهتر که به سرعت نور فرار کرد
ظهر*
ا. ت: همه چیز اماده بود برعکس تصوری که داشتم یه مشت خدمتکار مخصوص اومده بودن و همه چیزا رو درست کردن..... راستش به غرورم بر خورد همه کلفتی هارو ما انجام میدیم بعد تزیینات و پختن غذا های گرون قیمت و دعوت کردن مهمونای متشخص کار خدمتکارای باکلاس و مخصوصه؟... هع
...................................................................................
این مراسم واقعا دیدنی بود. ازونجایی که اصلا کار نکردم خسته نبودم.
دختر ها و پسرها به ترتیب روبه روی هم ایستادند و به هم نگاه میکردن
عهه این همون پسره نیست که هی سرراهم سبز میشد؟ البته درست تر بگم پشت سرم سبز میشد.......
هرچی لایک و کامنتا زودتر زیاد بشن زودتر پارت بعد رو میزارم
لایک:20
کامنت20
فردای آن روز*
نارا: ا. تتتتتتت ا. تتتتتت
ا. ت: با صدای نارا از طی کشیدن دست برداشتم و نگاه متعجبمو به قیافه ای که با تعجب داشت به سمتم می دوید دادم
نارا: ا. .... تت... ا.... تت
ا. ت: نفس بگیر دختر
نارا: ا. ت امشب یه مهمونیه بزرگ تو کاخ سیاه ارباب هست
ا. ت: کاخ سیاه؟
نارا: اوهوممم
ا. ت: یه لحظه با خودم فکر کردم که چقدر خوب میشه اگه یه همچون کاخی رو حتی ببینم
ولی بعد به خودم اومدم و جواب نارا رو دادم
ا. ت: به منچه خب ما که خدمتکارای اونجا نیستیم ما فقط اینجارو تمیز میکنیم
نارا: کی حرف از خدمتکاری و نظافت زددد امروز ظهر چندتا از ادمهای مهم و نزدیک به ارباب میان اینجا و از بین همدیگه یار انتخاب میکنن برای مراسم امشب
ا. ت: اممم..... ینی دختر و پسر قاطی ان؟....بعد میان اینجا؟ انتخاب....؟
اوفففف کارم صدبرابر شدددد
نارا: ایننننن یه مهمونیه تشریفاتیه بزرگههه ا. تتتت که امروز ظهر برگزار میشه و خیلی باکلاسه دختر و پسر های باکلاس و خر پول همدیگه رو انتخاب میکنن و مراسم تشریفاتی مخصوص برگزار میکنن اونوقت تو به فکر کاراتیییی
ا. ت: اخمه پررنگی کردم و نگاهی که فحش توش فریاد میزد به نارا نگاه کردم، دختره ی الدنگ تو کارارو میکنی؟ تو کسی هستی که همه ازش بدشون میاد و همه کارارو میریزن سرش؟ یا کسی هستی که پریشب با غذاهاش به همه ی مهمونی گند زدددددددددد
نارا: اهم... اوممم.... به نظر وقت فرار کردنه..... ظهر میبینمت.....
ا. ت: همون بهتر که به سرعت نور فرار کرد
ظهر*
ا. ت: همه چیز اماده بود برعکس تصوری که داشتم یه مشت خدمتکار مخصوص اومده بودن و همه چیزا رو درست کردن..... راستش به غرورم بر خورد همه کلفتی هارو ما انجام میدیم بعد تزیینات و پختن غذا های گرون قیمت و دعوت کردن مهمونای متشخص کار خدمتکارای باکلاس و مخصوصه؟... هع
...................................................................................
این مراسم واقعا دیدنی بود. ازونجایی که اصلا کار نکردم خسته نبودم.
دختر ها و پسرها به ترتیب روبه روی هم ایستادند و به هم نگاه میکردن
عهه این همون پسره نیست که هی سرراهم سبز میشد؟ البته درست تر بگم پشت سرم سبز میشد.......
هرچی لایک و کامنتا زودتر زیاد بشن زودتر پارت بعد رو میزارم
لایک:20
کامنت20
۷.۹k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.