پارت ۳ /پارت اخر...
#اجبار#
شب....
+ت فک بودم ک چی میخواس بگ ...با همین فکر خابم برد...
.....فردااااا.....
+ی عقد معمولی داشتیم رفتم ارایشگاه بعدش کوک اومد دنبالم اولش ۳ متر دهنش وا موند ولی بعد خودشو جم و جور کرد...بعد از عروسی رفتیم خونه ای ک بابا اینا گرفته بودن..
...شب...
-رایا
+هوم
-واقعا منو دوس نداری
+...خب...چ...چرا اینو میپرسی
-بگو
+ن
-ولی من دوست دارم
+چی
-همین دیگ دوست دارم
+چیزه خابم میاد شب بخیر
-باش حالا ت جدی نگیر
+.....
...صبح....
+صبح بیدار شدمو ی صبحونه برای کوک درس کردم و باهم خوردیم از حرف دیشب کوک استرس گرفتم نمدونم چرا
...عصر ساعت ۶...
+کوک من میرم بیرون نیم ساعته میام
-دیر نیایا
+اصن اگ دیر کردم مَپَم رو چک کن
-باش بای
+بای
+رفتم بار و ی گوشه نشستم شاید یکم از استرسم کم کنه.... و ت فک بودم ک چند تا پسر اومدن و یکیشون گف...
€وای نگا کنین چ خشگله ببریمششش؟؟؟
£وای اره....بدگرل باید با ما بیای!
+چی میگیییی
یهو دستمو گرفتن و منو میکشیدن
+کمککککک ولم کنیننننننن
ویو کوک
الان ی ساعته نیومده
میرم دنبالش توی ماشین بودم ک مپش ی بار رو نشون داد ....اخه اونجا چیکار داری هان
رفتم خاستم در بار رو بزنم ک با شنیدن جیغ های رایا کنترلم رو از دس دادم و درو شکستم
+یهو کوک رو دیدم ک با رگ هایی ک از دس و گردنش زده بود بیرکن اومد ت بار...یهو نمدونم چی شد ک گفتم...کوکککک کمککککک تروخداااا(با گریه)
-ولش کنینننن .....کوک رفت و (کتککککک کاریییی)
+رفتم ی گوشه نشستم و زانوهامو بغل کردم
ک کوک کارو تموم کرد و اومد سمتم
-رایا ...نترس من اینجام...
و بغلم کرد از ترس میلرزیدم ...
براید استایل بغلم کرد و بردم ت ماشین رفتیم خونه..
+کوک..
-جونم؟
+میشه ب بابا اینا چیزی نگی
-باشه
+و ی چی دیگ
-بگو
+من نمخوام این ازدواج موقت باشه
-ینی چی؟
+ینی ازدواجمون واقعی باشه
-اوک...چییی واقعاااااا
+هوممم بخابیم ک فردا ب بابا اینا بگیم
-باش بیبیم
+عه کوکککک
-باش بیبی
+کوکککککک
-باش باش گودنایتتتت دارلینگگگگ
+گودنایت
....صبح خونه ی باباشون....
=÷چیییی واقعااااا
+-هوم
÷=باشه اینطوری هم خوبه
-+:)
...دوسال بعد...
ما دوساله ازدواج کردیم و ی بانی کوچولوی دختر ب اسم رونا داریم... ک ی سالشه...ما ی خانواده ۳ نفره داریم ی خانواده خوشبخت
+کوک خوشحالم ک ب اجبار ازدواج کردیم
-منم بیبیم
شب....
+ت فک بودم ک چی میخواس بگ ...با همین فکر خابم برد...
.....فردااااا.....
+ی عقد معمولی داشتیم رفتم ارایشگاه بعدش کوک اومد دنبالم اولش ۳ متر دهنش وا موند ولی بعد خودشو جم و جور کرد...بعد از عروسی رفتیم خونه ای ک بابا اینا گرفته بودن..
...شب...
-رایا
+هوم
-واقعا منو دوس نداری
+...خب...چ...چرا اینو میپرسی
-بگو
+ن
-ولی من دوست دارم
+چی
-همین دیگ دوست دارم
+چیزه خابم میاد شب بخیر
-باش حالا ت جدی نگیر
+.....
...صبح....
+صبح بیدار شدمو ی صبحونه برای کوک درس کردم و باهم خوردیم از حرف دیشب کوک استرس گرفتم نمدونم چرا
...عصر ساعت ۶...
+کوک من میرم بیرون نیم ساعته میام
-دیر نیایا
+اصن اگ دیر کردم مَپَم رو چک کن
-باش بای
+بای
+رفتم بار و ی گوشه نشستم شاید یکم از استرسم کم کنه.... و ت فک بودم ک چند تا پسر اومدن و یکیشون گف...
€وای نگا کنین چ خشگله ببریمششش؟؟؟
£وای اره....بدگرل باید با ما بیای!
+چی میگیییی
یهو دستمو گرفتن و منو میکشیدن
+کمککککک ولم کنیننننننن
ویو کوک
الان ی ساعته نیومده
میرم دنبالش توی ماشین بودم ک مپش ی بار رو نشون داد ....اخه اونجا چیکار داری هان
رفتم خاستم در بار رو بزنم ک با شنیدن جیغ های رایا کنترلم رو از دس دادم و درو شکستم
+یهو کوک رو دیدم ک با رگ هایی ک از دس و گردنش زده بود بیرکن اومد ت بار...یهو نمدونم چی شد ک گفتم...کوکککک کمککککک تروخداااا(با گریه)
-ولش کنینننن .....کوک رفت و (کتککککک کاریییی)
+رفتم ی گوشه نشستم و زانوهامو بغل کردم
ک کوک کارو تموم کرد و اومد سمتم
-رایا ...نترس من اینجام...
و بغلم کرد از ترس میلرزیدم ...
براید استایل بغلم کرد و بردم ت ماشین رفتیم خونه..
+کوک..
-جونم؟
+میشه ب بابا اینا چیزی نگی
-باشه
+و ی چی دیگ
-بگو
+من نمخوام این ازدواج موقت باشه
-ینی چی؟
+ینی ازدواجمون واقعی باشه
-اوک...چییی واقعاااااا
+هوممم بخابیم ک فردا ب بابا اینا بگیم
-باش بیبیم
+عه کوکککک
-باش بیبی
+کوکککککک
-باش باش گودنایتتتت دارلینگگگگ
+گودنایت
....صبح خونه ی باباشون....
=÷چیییی واقعااااا
+-هوم
÷=باشه اینطوری هم خوبه
-+:)
...دوسال بعد...
ما دوساله ازدواج کردیم و ی بانی کوچولوی دختر ب اسم رونا داریم... ک ی سالشه...ما ی خانواده ۳ نفره داریم ی خانواده خوشبخت
+کوک خوشحالم ک ب اجبار ازدواج کردیم
-منم بیبیم
۱۴.۴k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.