در آغوش یک شیطان شکنجه گر
#پارت سوم
اونو به خانم جعون می فروشن که بزرگ عمارت بود و پسرش مافیای اول باند کره و کل کشور و جهانه ...جعون جونگکوک!!
خانم جعون که بهش میگفتن خانم بزرگ یه زن مغرور و گند اخلاق که هیچ روی
خوشی نداشت و حتی با تنها بچه اش هم تند رفتار میکرد و زور می گفت و فقط اینو تو گوش تمامی افرادی که
اونجا بودن کل خدمتکار هاش و کارگر هاشو نگهباناش و حتی پسرش اینو می خوند
که باید حرف حرفه من باشه در غیر
اینصورت یا شکنجشون می داد تا فرد مقابل از درد بمیره یا یکباره کارش رو
تموم می کرد و بعضی اوقات اگه فرد
مقابل جرم سرپیچیش سنگین نباشه (البته پسرش رو اینجوری نمیکرد هااا)
در جا اخراججج!!! پسرش رو تحدید به محروم شدن از ارث و میراث میکرد می
گفت که از خودش بهش نمی رسه...
هعی مردم خیلی ظالمن!!{هه مادر پسر را تحدید میکند دیگر بدان چخبر است!...}
پسرش جعون جونگ کوک رو هم شبیه به خودش ساخته {ای زنیکه ی سفت به خرخره چسبیده...}
=(این جور پرانتز ها { }حرف های کتابی و ندا داره ا.ته ها حرف من با اون یکی پرانتز ( ) عادیه اوکی...)
این پسر یه مرد سرد ،خشن ، بی احساس ، و در عین حال سکسی
که اون زمانی که منو خدمتکار کرده بودن و همین الانشم فرقی نکردم از اون موقع هر روز یه زیر خواب میاورد عمارت و
سخت به فاکش میداد جوری که صدای ضربه ها و تلمبه های سنگین و برخورد
بدن هاشون و تندو خشنی همراه با صدای جیغ فریاد و گریه ی دختره فضای کل عمارت رو پر کرده بود... جوری که اون
دختر با اینکه باکره نبوده و یه هرزه بیشتر نبود از خون میومد و جنازه ی
دختر می موند رو تخت انقد بی رحم که بعد از رابطه هاش طرف مقابلش رو با همون بلا هایی که سرش آورده ول
میکرد و میرفت و کل عمارت بابتش بیخیال بودن براشون عادی شده بود به
ماخدمتکارا میگفت جمش کنیم و بندازیمش بیرون...
و جوری که طرف نمیتونه مثل آدم راه
بره...اون بی رحم و ظالمه و هیچ دلسوزی ای نداره... اون نگاه سرد ابرو
های خمیده و عصبانی آدم رو به ترس و چه کنم چه کنم میندازه ....
( اینم پارت سه لایک یادتون نرههه کامنت و شیر و حمایت هم فراموش نشههه🥺✨)
اونو به خانم جعون می فروشن که بزرگ عمارت بود و پسرش مافیای اول باند کره و کل کشور و جهانه ...جعون جونگکوک!!
خانم جعون که بهش میگفتن خانم بزرگ یه زن مغرور و گند اخلاق که هیچ روی
خوشی نداشت و حتی با تنها بچه اش هم تند رفتار میکرد و زور می گفت و فقط اینو تو گوش تمامی افرادی که
اونجا بودن کل خدمتکار هاش و کارگر هاشو نگهباناش و حتی پسرش اینو می خوند
که باید حرف حرفه من باشه در غیر
اینصورت یا شکنجشون می داد تا فرد مقابل از درد بمیره یا یکباره کارش رو
تموم می کرد و بعضی اوقات اگه فرد
مقابل جرم سرپیچیش سنگین نباشه (البته پسرش رو اینجوری نمیکرد هااا)
در جا اخراججج!!! پسرش رو تحدید به محروم شدن از ارث و میراث میکرد می
گفت که از خودش بهش نمی رسه...
هعی مردم خیلی ظالمن!!{هه مادر پسر را تحدید میکند دیگر بدان چخبر است!...}
پسرش جعون جونگ کوک رو هم شبیه به خودش ساخته {ای زنیکه ی سفت به خرخره چسبیده...}
=(این جور پرانتز ها { }حرف های کتابی و ندا داره ا.ته ها حرف من با اون یکی پرانتز ( ) عادیه اوکی...)
این پسر یه مرد سرد ،خشن ، بی احساس ، و در عین حال سکسی
که اون زمانی که منو خدمتکار کرده بودن و همین الانشم فرقی نکردم از اون موقع هر روز یه زیر خواب میاورد عمارت و
سخت به فاکش میداد جوری که صدای ضربه ها و تلمبه های سنگین و برخورد
بدن هاشون و تندو خشنی همراه با صدای جیغ فریاد و گریه ی دختره فضای کل عمارت رو پر کرده بود... جوری که اون
دختر با اینکه باکره نبوده و یه هرزه بیشتر نبود از خون میومد و جنازه ی
دختر می موند رو تخت انقد بی رحم که بعد از رابطه هاش طرف مقابلش رو با همون بلا هایی که سرش آورده ول
میکرد و میرفت و کل عمارت بابتش بیخیال بودن براشون عادی شده بود به
ماخدمتکارا میگفت جمش کنیم و بندازیمش بیرون...
و جوری که طرف نمیتونه مثل آدم راه
بره...اون بی رحم و ظالمه و هیچ دلسوزی ای نداره... اون نگاه سرد ابرو
های خمیده و عصبانی آدم رو به ترس و چه کنم چه کنم میندازه ....
( اینم پارت سه لایک یادتون نرههه کامنت و شیر و حمایت هم فراموش نشههه🥺✨)
۱۵.۰k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.