پسر عموی مافیای من!
پسر عموی مافیای من!
f:2
Part:15
ویو وقتی آسیه و تهیونگ اومدن
آسیه:پارمیدا؟خوبی؟انگار خیلی استرس داری
پارمیدا:امم خب میدونی میخام ی چند روزه ی واقعیتی بهت بگم ولی ب جونگکوک نگیا
آسیه:خب بگو نمیگم
پارمیدا:من به دکتر گفته بودم که به جونگکوک بگه من نمیتونم حامله شم تا ری اکشنش رو ببینم
آسیه:یعنی میتونی بچه دار شیییی؟؟؟؟؟؟
پارمیدا:وای داد نزنننن الان یکی میشنوه.آره خب میتونم*خنده*
کوک:چیزی شده؟چرا داد کشیدین
پارمیدا:ه.یچی ن..شد*نگران*
آسیه:بنظرم بهش بگو*آروم*
پارمیدا:بگم یعنی؟*آروم*
آسیه:اهوم
ویو پارمیدا
دست جونگکوکو گرفتم و بردم توی راه روی اتاقمون کنار در اتاقمون بودیم که وایسادم و ی نفس عمیق کشیدم که جونگکوک گف
کوک:چیزی شده؟
پارمیدا:کوک من..خب میدونی من به دکتر گفته بودم بهتون بگه نمیتونم حامله شم وگرنه میتونم حامل...
راوی:حرف پارمیدا با جسم نرمی که روی لبش قرار گرفت قطع شد جونگکوک اون رو با اشتیاق میبوسید. انقدر داشت وحشیانه لبای معشوقه شو مک میزد که حتا از لبای معشوقش خون میچکید.
همینطور که پارمیدا دستش دور گردن کوک بود کوک اون رو بلند کرد و به سمت اتاق رفتند یاع یاع یاع.... بقیش با خودتوننن😂🙏🏻
ویو صبح بیا پایین
پایین ترر داداش
داوشم 👇🏻
یاع یاع یاع
برو بچه برو منم کارو زندگی دارممممم😂🥹
لایک یادت نره فندوق کوچولوو❤️🔥🥲🫶🏻
f:2
Part:15
ویو وقتی آسیه و تهیونگ اومدن
آسیه:پارمیدا؟خوبی؟انگار خیلی استرس داری
پارمیدا:امم خب میدونی میخام ی چند روزه ی واقعیتی بهت بگم ولی ب جونگکوک نگیا
آسیه:خب بگو نمیگم
پارمیدا:من به دکتر گفته بودم که به جونگکوک بگه من نمیتونم حامله شم تا ری اکشنش رو ببینم
آسیه:یعنی میتونی بچه دار شیییی؟؟؟؟؟؟
پارمیدا:وای داد نزنننن الان یکی میشنوه.آره خب میتونم*خنده*
کوک:چیزی شده؟چرا داد کشیدین
پارمیدا:ه.یچی ن..شد*نگران*
آسیه:بنظرم بهش بگو*آروم*
پارمیدا:بگم یعنی؟*آروم*
آسیه:اهوم
ویو پارمیدا
دست جونگکوکو گرفتم و بردم توی راه روی اتاقمون کنار در اتاقمون بودیم که وایسادم و ی نفس عمیق کشیدم که جونگکوک گف
کوک:چیزی شده؟
پارمیدا:کوک من..خب میدونی من به دکتر گفته بودم بهتون بگه نمیتونم حامله شم وگرنه میتونم حامل...
راوی:حرف پارمیدا با جسم نرمی که روی لبش قرار گرفت قطع شد جونگکوک اون رو با اشتیاق میبوسید. انقدر داشت وحشیانه لبای معشوقه شو مک میزد که حتا از لبای معشوقش خون میچکید.
همینطور که پارمیدا دستش دور گردن کوک بود کوک اون رو بلند کرد و به سمت اتاق رفتند یاع یاع یاع.... بقیش با خودتوننن😂🙏🏻
ویو صبح بیا پایین
پایین ترر داداش
داوشم 👇🏻
یاع یاع یاع
برو بچه برو منم کارو زندگی دارممممم😂🥹
لایک یادت نره فندوق کوچولوو❤️🔥🥲🫶🏻
۲.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.